English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (8 milliseconds)
English Persian
public trial دادرسی علنی
Search result with all words
hearing incamera دادرسی غیر علنی
in camera proceedings دادرسی غیر علنی
Other Matches
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
in public علنی
openhanded علنی
overt علنی
aboveboard علنی
open to the public علنی
public session جلسه علنی
in camera غیر علنی
avowals افهارو اقرار علنی
to make public اشکار یا علنی کردن
private session جلسه غیر علنی
avowal افهارو اقرار علنی
sitting in camera جلسه غیر علنی
be tried at bar به طور علنی محاکمه شدن
put up بیگودی بگیسو زدن علنی ساختن
put-up بیگودی بگیسو زدن علنی ساختن
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
trial دادرسی
justicing دادرسی
legal procedure دادرسی
justiceship دادرسی
trials دادرسی
hearing دادرسی
litigation دادرسی
hearings دادرسی
new trial اعاده دادرسی
military justice دادرسی نظامی
ex parte trial دادرسی غیابی
re trial اعاده دادرسی
re hearing اعاده دادرسی
prosecution team تیم دادرسی
trial in presence of the parties دادرسی حضوری
summery proceedings دادرسی اختصاری
stay of proceedings تعلیق دادرسی
stay of proceedings توقیف دادرسی
speedy trial دادرسی فوری
with costs با هزینه دادرسی
judgement دادرسی فتوی
costs هزینه دادرسی
costs of proceedings هزینه دادرسی
hearing استماع دادرسی
civil litigation دادرسی مدنی
hearings استماع دادرسی
judgments دادرسی داوری
venues محل دادرسی
judgments دادرسی فتوی
venue محل دادرسی
judgements دادرسی داوری
costs خسارت دادرسی
criminal proceedings دادرسی جزائی
procedure ایین دادرسی
justiciable قابل دادرسی
judgement دادرسی داوری
judgements دادرسی فتوی
judgment داوری دادرسی
rehearing جلسه دادرسی مجدد
civil procedure ایین دادرسی مدنی
code of procedure قانون ایین دادرسی
taxation of costs مالیات هزینه دادرسی
security for cost تامین هزینه دادرسی
with costs بعلاوه هزینه دادرسی
law of civil procedure ائین دادرسی مدنی
law of criminal procedure ائین دادرسی کیفری
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
principle of civil litigation ایین دادرسی مدنی
principle of criminal procedure ایین دادرسی کیفری
to delay the proceedings به تأخیر انداختن دادرسی
bill of costs صورت هزینه دادرسی
law of procedure قانون ائین دادرسی
criminal proceedure code قانون ایین دادرسی کیفری
inquisitorial procedure دادرسی با شکنجه و سخت گیری
civil procedure code قانون ایین دادرسی مدنی
mistrial دادرسی پوچ وبی نتیجه
judges فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judging فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
oyez اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
legal aid معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
lyuch law مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
refresher حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
summing up evidence نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
to hear a case دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com