Dictiornary-Farsi | داده موثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
live data	داده موثر


Other Matches

enquiry	تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
parallel	بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled	داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling	داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled	بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled	داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel	داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled	بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling	داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling	بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling	بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels	داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels	بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
source	حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
search	روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly	روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches	روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage	روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched	روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
data processing	پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data preparation	امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tail	داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed	داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails	داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
privacy	قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
CDs	دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD	دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
sql	زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring	زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures	زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure	زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
query	زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries	زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying	زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried	زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
operant	موثر
pithy	موثر
impressive	موثر
forceful	موثر
efficacious	موثر
lived	موثر
live	موثر
climacteric <adj.>	موثر
moving	موثر
effectual	موثر
fruitier	موثر
fruitiest	موثر
fruity	موثر
punchiest	موثر
pivotal	موثر
punchier	موثر
affecting	موثر
feckful	موثر
perficient	موثر
punchy	موثر
active	موثر
weighty	موثر
drastically	موثر
effective	موثر
operational	موثر
affective	موثر
forcible	موثر
telling	موثر
drastic	موثر
touching	موثر
efficient	موثر
weightiest	موثر
weightier	موثر
sledgehammers	ضربت موثر
sledgehammer	ضربت موثر
useful voltage	ولتاژ موثر
sensationally	احساساتی موثر
effective radius	شعاع موثر
stunt advertising	تبلیغ موثر
inoperative	غیر موثر
effective rainfall	بارندگی موثر
working angle	زاویه موثر
an active remedy	چاره موثر
effective address	نشانی موثر
effective address	آدرس موثر
effective pressure	فشار موثر
wattful current	جریان موثر
sensational	احساساتی موثر
work out <idiom>	موثر بودن
active current	شدت موثر
active component	مولفه موثر
active element	مولفه موثر
effective power	توان موثر
effective power	قدرت موثر
active material	ماده موثر
active plate	صفحه موثر
effective charge	بار موثر
effective porosity	تخلخل موثر
active power	توان موثر
actual output	دبی موثر
actual water income	اب ورودی موثر
effective pitch	گام موثر
strikingly	موثر گیرنده
striking	موثر گیرنده
effective current	جریان موثر
effective area	سطح موثر
effective treatment	تسویه موثر
effective time	مدت موثر
effective time	زمان موثر
effective field	میدان موثر
effective force	نیروی موثر
effective throat	گلوگاه موثر
effective temperature	دمای موثر
effective stress	تنش موثر
effective stimulus	محرک موثر
effective span	دهانه موثر
effective size	اندازه موثر
effective shear	برش موثر
effective output	دبی موثر
effective output	بازداده موثر
effective width	عرض موثر
effective diameter	قطر موثر
effective demand	تقاضای موثر
real power	توان موثر
potently	بطورکلی یا موثر
penetratingly	بطور موثر
prospective	موثر دراینده
effective range	برد موثر
noneffective	غیر موثر
net head	ارتفاع موثر
clear span	دهانه موثر
effective collision	برخورد موثر
effective value	جریان موثر
impressiveness	موثر بودن
impressed voltage	ولتاژ موثر
driving	موثر رانندگی
effective damage	خسارت موثر
effective damage	ضایعات موثر
effective output	خروجی موثر
ineffective	غیر موثر
forcefully	بطور موثر
effective capacity	فرفیت موثر
jessie	آدم نا موثر
sissy	آدم نا موثر
moanbag	آدم نا موثر
adequate	موثر بودن
whiner	آدم نا موثر
pathetically	بطور موثر
movingly	بطور موثر
softie/softy	آدم نا موثر
wuss(y)	آدم نا موثر
jessy	آدم نا موثر
effective	عامل موثر
weenie [Am E]	آدم نا موثر
pussy [Am E]	آدم نا موثر
presses	عامل موثر
press	عامل موثر
wimp	آدم نا موثر
sovereigns	عالی و موثر
impressively	بطور موثر
namby-pamby	آدم نا موثر
mollycoddle	آدم نا موثر
sovereign	عالی و موثر
milquetoast	آدم نا موثر
weed	آدم نا موثر
affectingly	بطور موثر
wet	آدم نا موثر
pathetic	موثر احساساتی
weakling	آدم نا موثر
pantywaist [Am En]	آدم نا موثر
cissy	آدم نا موثر
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
effective input	فرفیت موثر ورودی
effective input admittance	گذرایی موثر ورودی
cross section	سطح مقطع موثر
ineffectively	بطور غیر موثر
effective grain diameter	قطر موثر دانه
effective size of grain	قطر موثر ذرات
effectually	بطور نافع و موثر
effective nuclear charge	بار موثر هسته
effective through put	توان عملیاتی موثر
operatively	بطور موثر یا عملی
efficaciously	بطور نافع و موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل
rate of yield	نرخ بهره موثر
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
percutaneous	موثر در زیر پوست
effective pattern	منطقه اثر موثر
effective reaction potential	حد موثر نیرومندی واکنش
effective pattern	منطقه اصابت موثر
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
effective output admittance	گذرایی موثر خروجی
effective tax rate	نرخ موثر مالیاتی
conductance	مقدارهدایت موثر کندوکتانس
effective tax system	نظام موثر مالیاتی
effective magnetic moment	گشتاور مغناطیسی موثر
effective magnetic field	میدان مغناطیسی موثر
effective interest rate	نرخ بهره موثر
effective strength	استعداد رزمی موثر
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
effective band width	پهنای موثر نوار
effective atomic number	عدد اتمی موثر
gonadotrophic	موثر درغده جنسی
operative	قابل استفاده موثر