English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
Other Matches
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
lisp یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
mud bath گل مالی تن برای درمان
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
current budget بودجهای که برای یک سال مالی تدوین شود
bailout کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
habeas corpus میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
docketing صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
nonmonetarists ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
forensic دادگاهی
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
chancery دادگاهی که chancellor lord
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
financial statement صورت مالی گزارش مالی
in principle اصولا
in substance اصولا
first and foremost <adv.> اصولا
primarily اصولا"
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
at heart <idiom> اصولا،درکل
the inquisition دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
He is pundtilious . اصولا" آدم مفیدی است
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
interior affairs کارهای درونی
daily round کارهای روزانه
emergency works کارهای اضطراری
wirework کارهای سیمی
preliminary works کارهای مقدماتی
temporary works کارهای موقت
cementation کارهای سیمانی
previous work کارهای قبلی
miscellaneous works کارهای مختلف
auxiliary work کارهای اضافی
the galleys کارهای سخت
incidental works کارهای اتفاقی
meshwork کارهای مشبک
lunces کارهای غریب
diabolism کارهای شیطانی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
earth work کارهای خاکی
navvies کارگر کارهای خاکی
mundane affairs کارهای این جهان
chores کارهای عادی و روزمره
chore کارهای عادی و روزمره
navvy کارگر کارهای خاکی
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
logjam کارهای عقب افتاده
foppery جلفی کارهای جلف
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
light housekeeping کارهای سبک خانکی
diabolize کارهای شیطانی کردن
public works کارهای ساختمانی همگانی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
welfare work کارهای عام المنفعه
light housekeeping کارهای خانه داری
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
probed رسیدگی
probe رسیدگی
probes رسیدگی
audited رسیدگی
ripeness رسیدگی
controlment رسیدگی
matureness رسیدگی
adjustments رسیدگی
auditing رسیدگی
consideration رسیدگی
serviced رسیدگی به
investigation رسیدگی
investigations رسیدگی
inquiry رسیدگی
inquiries رسیدگی
audit رسیدگی
considerations رسیدگی
handling رسیدگی
oyer رسیدگی
adjustment رسیدگی
attention رسیدگی
conizance حق رسیدگی
attentions رسیدگی
service رسیدگی به
audits رسیدگی
examination رسیدگی
examinations رسیدگی
puberty رسیدگی
cassation رسیدگی
verification رسیدگی
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
finances مالی
fiscal مالی
financial مالی
financed مالی
accounting classification کد مالی
financing مالی
finance مالی
pecuniary مالی
monetary مالی
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com