Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
court
دادگاه افهار عشق
Other Matches
apophasis
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
statable
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarked
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark
افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarking
افهار داشتن افهار نظریه دادن
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
statements
افهار
avouchment
افهار
testimony
افهار
saying
افهار
proposals
افهار
sayings
افهار
proposal
افهار
say so
افهار
predication
افهار
testimonies
افهار
affirmance
افهار
adductor
افهار
adduction
افهار
declaration
افهار
say-so
افهار
statement
افهار
utterance
افهار
enouncement
افهار
utterances
افهار
dixit
افهار
indigitation
افهار
showings
افهار
showing
افهار
declarations
افهار
allegations
افهار
allegation
افهار
declares
افهار داشتن
declarer
افهار کننده
declaring
افهار داشتن
affirmation
افهار قطعی
resents
افهار تنفرکردن از
condolence
افهار تاسف
suggester
افهار کننده
resent
افهار تنفرکردن از
resented
افهار تنفرکردن از
stater
افهار دارنده
assertive
افهار کننده
affirmations
افهار قطعی
declare
افهار داشتن
courtship
افهار عشق
pooh-pooh
افهار تنفروانزجار
pooh-poohed
افهار تنفروانزجار
pooh-poohing
افهار تنفروانزجار
pooh-poohs
افهار تنفروانزجار
options
افهار میل
option
افهار میل
suggesting
افهار کردن
suggests
افهار کردن
suggested
افهار کردن
suggest
افهار کردن
says
حرف افهار
condolences
افهار تاسف
says
افهار داشتن
submission
افهار نظریه
resenting
افهار تنفرکردن از
pooh pooh
افهار تنفروانزجار
say
حرف افهار
say
افهار داشتن
utterer
افهار کننده
remarked
افهار بیان
assertor
افهار کننده
asserter
افهار کننده
expression
افهار عبارت
expressions
افهار عبارت
generalities
افهار عمومی
generality
افهار عمومی
an absurd statement
افهار نا معقول
affirmant
افهار کننده
suggestion
افهار عقیده
manifests
افهار نامه
manifesting
افهار نامه
manifested
افهار نامه
remarking
افهار بیان
remarks
افهار بیان
remark
افهار بیان
declaredly
با افهار قطعی
cumlaude
با افهار تقدیر
asseveration
افهار جدی
manifest
افهار نامه
misstatement
افهار غلط
suggestions
افهار عقیده
expressing
افهار کردن
signification
تعیین افهار
avowal
افهار اشکار
avowal
افهار صریح
avowals
افهار اشکار
expresses
افهار کردن
expressed
افهار کردن
avowals
افهار صریح
assertion
افهار مثبت
statement of a claim
افهار نامه
express
افهار کردن
back-pedals
افهار ندامت کردن
resented
افهار رنجش کردن
customs declaration
افهار نامه گمرکی
express one's views
افهار نظر کردن
pronouncement
افهار عقیده رسمی
resenting
افهار رنجش کردن
express an opinion
افهار عقیده کردن
misstate
افهار غلط کردن
resents
افهار رنجش کردن
pass an opinion
افهار عقیده کردن
back-pedalling
افهار ندامت کردن
pronouncements
افهار عقیده رسمی
resent
افهار رنجش کردن
fawn
افهار دوستی کردن
fawned
افهار دوستی کردن
fawns
افهار دوستی کردن
assert
افهار قطعی کردن
asserted
افهار قطعی کردن
asserting
افهار قطعی کردن
asserts
افهار قطعی کردن
observe
افهار عقیده کردن
observed
افهار عقیده کردن
observes
افهار عقیده کردن
observing
افهار عقیده کردن
make a comment
افهار نظر کردن
make a suggestion
افهار عقیده کردن
back-pedalled
افهار ندامت کردن
profess
ادعا یا افهار کردن
professes
ادعا یا افهار کردن
professing
ادعا یا افهار کردن
to profess regret
افهار تاسف کردن
declares
افهار کردن گفتن
declare
افهار کردن گفتن
giggle
با خنده افهار داشتن
giggled
با خنده افهار داشتن
giggles
با خنده افهار داشتن
giggling
با خنده افهار داشتن
declaring
افهار کردن گفتن
thanks
افهار امتنان در سایه
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
suggesting
افهار عقیده کردن
profession
افهار پیشه و حرفه
back-pedal
افهار ندامت کردن
pronounce
افهار عقیده کردن
pronounces
افهار عقیده کردن
professions
افهار پیشه و حرفه
suggest
افهار عقیده کردن
suggests
افهار عقیده کردن
opine
افهار عقیده کردن
condole
افهار تاسف کردن
paralipsis
افهار ضمن اغماض
pass an opnion
افهار عقیده کردن
suggested
افهار عقیده کردن
pish
افهار نفرت کردن
averment
افهار قطعی یا مثبت
irreticence
افهار عدم کتمان
remarked
افهار نظر کردن
remarking
افهار نظر کردن
remarks
افهار نظر کردن
state
افهار داشتن افهارکردن
state-
افهار داشتن افهارکردن
understate
حقیقت را افهار نکردن
stated
افهار داشتن افهارکردن
declarations
افهار افهارنامه اعلان
declaration
افهار افهارنامه اعلان
states
افهار داشتن افهارکردن
stating
افهار داشتن افهارکردن
to make a suggestion
افهار عقیده کردن
statement
افهار صورت حساب
statements
افهار صورت حساب
suggestions
افهار عقیده پیشنهاد
understated
حقیقت را افهار نکردن
offers
افهار یاابراز کردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
offered
افهار یاابراز کردن
offer
افهار یاابراز کردن
understating
حقیقت را افهار نکردن
inexpressible
غیر قابل افهار
suggestion
افهار عقیده پیشنهاد
remark
افهار نظر کردن
alluding
افهار کردن مربوط بودن به
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
avers
بطور قطع افهار داشتن
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
allude
افهار کردن مربوط بودن به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com