English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
court of review دادگاه تجدید نظر
Search result with all words
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
Other Matches
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
neogenesis تجدید
reviews تجدید
revival تجدید
recrudescence تجدید
repetition تجدید
anabiosis تجدید
revivals تجدید
instauration تجدید
turnover تجدید
refreshes تجدید
renewal تجدید
renew تجدید
renewing تجدید
refresh تجدید
review تجدید
renews تجدید
reviewed تجدید
repetitions تجدید
renewals تجدید
refreshed تجدید
reviewing تجدید
repeat تکرار تجدید
renovation تجدید نظر
nonrecurring تجدید نشدنی
revisionist تجدید نظرخواه
it is not subject to review تجدید نظر
remarriage تجدید فراش
remarriages تجدید فراش
furbish تجدید کردن
furbish تجدید نظرکردن در
furbished تجدید کردن
furbished تجدید نظرکردن در
instaurator تجدید کننده
furbishes تجدید کردن
furbishes تجدید نظرکردن در
furbishing تجدید کردن
furbishing تجدید نظرکردن در
remarrying تجدید فراش
repeats تکرار تجدید
reproductions تجدید چاپ
reproduction تجدید چاپ
reconstructions تجدید بنا
reconstruction تجدید بنا
renewing تجدید کردن
rebuild تجدید ساخت
rebuilds تجدید ساخت
rearmament تجدید تسلیحات
reforms تجدید نظر
reform تجدید نظر
renews تجدید کردن
renew تجدید کردن
recollection تجدید خاطره
resumption تجدید شروع
rebirth تجدید حیات
reinforcement تجدید قوا
renewed تجدید شده
reunion تجدید جلسه
reunions تجدید جلسه
renewable تجدید شدنی
reconditioning تجدید امادگی
revise تجدید نظر
revises تجدید نظر
revising تجدید نظر
reorganization تجدید سازمان
reconstituting تجدید ساخت
reconstitutes تجدید ساخت
reconstituted تجدید ساخت
reconstitute تجدید ساخت
updating تجدید برنامه
revolving قابل تجدید
re-election تجدید انتخاب
reincarnation تجدید تجسم
reincarnations تجدید تجسم
revision تجدید نظر
revision تجدید چاپ
revisions تجدید نظر
revisions تجدید چاپ
revitalization تجدید حیات
revivor تجدید مرافعه
re election تجدید انتخاب
revisal تجدید نظر
republication تجدید چاپ
reviews تجدید نظرکردن
renewer تجدید کننده
renewal offf lease تجدید اجاره
renewal of the convention تجدید اتفاق
reviews تجدید نظر
rebuilt تجدید بنا
update تجدید نظرشده
updated تجدید نظرشده
updates تجدید نظرشده
review تجدید نظر
review تجدید نظرکردن
reviewed تجدید نظر
revisionary تجدید نظری
reviewed تجدید نظرکردن
reviewing تجدید نظر
reviewing تجدید نظرکردن
renewal of the convention تجدید پیمان
renewability قابلیت تجدید
reinvigorate تجدید نیروکردن
re establish تجدید کردن
reimpression تجدید چاپ
re hearing تجدید محاکمه
refection تجدید قوا
recollections تجدید خاطره
rejuvenescence تجدید جوانی
redintegrate تجدید شونده
resurgence تجدید حیات
reelection تجدید انتخاب
recalculation تجدید محاسبه
restoration تجدید بازگرداندن
recension تجدید چاپ
re hearing تجدید نظر
rapporchment تجدید روابط
re edify تجدید کردن
reedify تجدید کردن
renascence تجدید حیات
remilitarization تجدید تسلیحات
reforms اصلاحات تجدید سازمان
reformists تجدید نظر طلب
rethought تجدید نظر کردن
rethinks تجدید نظر کردن
marry a second time تجدید فراش کردن
reformist تجدید نظر طلب
rethinking تجدید نظر کردن
second wind <idiom> تجدید قوا کردن
reform اصلاحات تجدید سازمان
critiques تجدید نظر کردن در
renewable energy انرژی تجدید پذیر
refuel تجدید سوخت کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
non renewable resource منبع تجدید ناپذیر
up to date تجدید نظر کردن
rethink تجدید نظر کردن
refueled تجدید سوخت کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
pickup تجدید فعالیت چیدن
refuels تجدید سوخت کردن
critique تجدید نظر کردن در
up-to-date تجدید نظر کردن
judicial review تجدید نظر قضائی
reviser تجدید نظر کننده
reenlistment تجدید نام نویسی
revisable قابل تجدید نظر
revalidate تجدید اعتبار کردن
resupply تجدید اماد کردن
retry تجدید نظر کردن
reshape تجدید وضع کردن
replenishment تجدید تدارکات وسوخت
revised تجدید نظر شده
restorative تجدید یا مسترد کننده
modify تجدید نظر کردن
revisionist تجدید نظر طلب
renascent تجدید حیات کننده
early resupply تجدید اماد به موقع
economic reorganization تجدید سازمان اقتصادی
instauration احیاء تجدید بنا
rechamber تجدید خان کردن
reproduction cost هزینه تجدید تولید
restructures تجدید سازمان کردن
reclama درخواست تجدید نظر
reconcider تجدید نظر کردن در
reconsignment تجدید بارنامه کردن
restructured تجدید سازمان کردن
restoratives تجدید یا مسترد کننده
reelect تجدید انتخاب کردن
restructure تجدید سازمان کردن
refect سدجوع و تجدید نیروکردن
revolving credit اعتبار قابل تجدید
reformism تجدید نظر طلبی
ervolving credit اعتبار قابل تجدید
renewal index شاخص قابل تجدید
revise تجدید نظر کردن
modifying تجدید نظر کردن
rebuild تجدید بنا نمودن
reorganizing تجدید سازمان کردن
rebuilds تجدید بنا نمودن
revision تجدید نظر مرور
rearm تجدید تسلیحات کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com