Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
peculiar
دارای اخلاق غریب
Other Matches
donsie
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
donsy
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
well conditioned
دارای اخلاق نیکو
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
he is a man of queer habits
مردی است دارای عادتهای غریب
ethic
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
comportment
اخلاق
characterless
بی اخلاق
reprobate
بد اخلاق
reprobates
بد اخلاق
pettish
بد اخلاق
rabid
بد اخلاق
moody
بد اخلاق
moral
اخلاق
immoral
بد اخلاق
morality
اخلاق
deportment
اخلاق
impatient
بد اخلاق
moralities
اخلاق
singular
غریب
romantics
غریب
peregrin or rine
غریب
oddish
غریب
lonelier
غریب
loneliest
غریب
freakier
غریب
romantically
غریب
stranger
غریب
freaky
غریب
next door to
غریب
lonely
غریب
romantic
غریب
uncanny
غریب
freakiest
غریب
nostalgically
غریب
weirdest
غریب
baroque
غریب
weirder
غریب
unco
غریب
curious
غریب
nostalgic
غریب
weird
غریب
unmoral
غریب
ethics
علم اخلاق
good-natured
خوش اخلاق
creative thinking
تفکر اخلاق
rakes
بد اخلاق فاسد
frailties
ضعف اخلاق
ehtics
علم اخلاق
frailty
ضعف اخلاق
moralistic
اخلاق گرایانه
behaviuor
سلوک اخلاق
ethic
کتاب اخلاق
good conduct
حسن اخلاق
public morals
اخلاق حسنه
immoral
خلاف اخلاق
raking
بد اخلاق فاسد
rake
بد اخلاق فاسد
edification
تهذیب اخلاق
moral philosopher
اخلاق دان
moral philosophy
علم اخلاق
moralization
اخلاق گرایی
immorally
بر خلاف اخلاق
behavior
سلوک اخلاق
Moral decadence .
فساد اخلاق
way out
عجیب و غریب
way-out
عجیب و غریب
grotesque
غریب و عجیب
odd
عجیب غریب
rum
عجیب و غریب
whimsicallity
غریب خیالباف
oddest
عجیب غریب
queer
عجیب و غریب
queerer
عجیب و غریب
odder
عجیب غریب
an odd custom
رسم غریب
bizarre
غریب وعجیب
extravagant
عجیب غریب
lunces
کارهای غریب
unearthly
عجیب و غریب
gig
ادم غریب
gigs
ادم غریب
it is nothing out of the way
غریب نیست
outlandish
عجیب و غریب
oddballs
عجیب و غریب
oddball
عجیب و غریب
quaintly
بطور غریب
outlandishly
بطور غریب
oddly
بطور غریب
surreal
عجیب و غریب
whimsical
غریب خیالباف
quizzically
عجیب و غریب
queerest
عجیب و غریب
antic
غریب و عجیب
quizzical
عجیب و غریب
moralists
معتقد به اصول اخلاق
wrong
مخالف اخلاق یا قانون
wronging
مخالف اخلاق یا قانون
wrongs
مخالف اخلاق یا قانون
it is an offence to morlity
منافی اخلاق است
moral
وابسته بعلم اخلاق
moralist
معتقد به اصول اخلاق
prejudicial to public morality
منافی اخلاق حسنه
regeneration
نوزایش تهذیب اخلاق
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
ethically
مطابق علم اخلاق
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
ethical
وابسته به علم اخلاق
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
personalities
اخلاق و خصوصیات شخص
personality
اخلاق و خصوصیات شخص
doggery
اخلاق پست بدکاری
to take a person's measure
با اخلاق کسیرا ازمودن
to feel strange
خود را غریب دیدن
eccentrically
بطور عجیب و غریب
rummily
بطور غریب وعجیب
whimslcally
بوالهوسانه بطور غریب
grotesquerie
چیز عجیب و غریب
antic
وضع غریب ومضحک
whimsicality
غرابت چیز غریب
strangers
بطور غریب یا بیگانه
wondered
حیرت انگیز غریب
wondering
حیرت انگیز غریب
curiosity
چیز غریب کمیاب
curiosities
چیز غریب کمیاب
strangely
بطور غریب یا بیگانه
inhospitable
غریب ننواز نامهربان
eccentric
غیر عادی غریب
immigrants
غریب کوچ نشین
wonders
حیرت انگیز غریب
eccentrics
غیر عادی غریب
immigrant
غریب کوچ نشین
wonder
حیرت انگیز غریب
weirdo
آدم عجیب و غریب
grotesquely
بطور عجیب و غریب
weirdos
آدم عجیب و غریب
unheard
غیر معروف غریب
unusual
غریب مخالف عادت
oddities
چیز عجیب و غریب
oddity
چیز عجیب و غریب
thundering
غریب رعد اسا
good tempered
دیر غضب خوش اخلاق
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
edify
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies
اخلاق اموختن تقدیس کردن
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
pharisaism
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
offences against public morals
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
edified
اخلاق اموختن تقدیس کردن
golliwogg
عروسک سیاه وعجیت و غریب
f.
مجلس رقص بالباسهای غریب
screwball
ادم عجیب غریب ابله
gigs
چیز غریب وخنده دار
golliwogs
عروسک سیاه وعجیب و غریب
grotesquery
کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
That is very odd . how strange !
خیلی غریب ( عجیب ) است
golliwog
عروسک سیاه وعجیب و غریب
hospitable
غریب نواز مهمان نوازانه
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
gig
چیز غریب وخنده دار
gollywogs
عروسک سیاه وعجیب و غریب
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
Teddy boys
ملبس به جامه های عجیب و غریب
Teddy boy
ملبس به جامه های عجیب و غریب
that is an offences to moralit
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
contraption
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
What is that strange contraption you've got in the garage?
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
rococo
سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
expurgatory index
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
by the holy poker
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
grotesque
[تصاویر با مناظر عجیب و غریب معمولا در سرداب ها استفاده می شود.]
[معماری]
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com