Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
stelar
دارای استوانه اوندی
Other Matches
stela
استوانه اوندی
stele
استوانه اوندی
cylindrical
دارای شکل استوانه
counter recoil cylinder
استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
vascular
اوندی
vasculose
اوندی
vasiform
اوندی
pteridophyta
نهانزاد اوندی
vascular tissue
بافت اوندی
pteridophyte
نهانزاد اوندی
vascularity
حالت اوندی
wood ray
شعاع اوندی چوبی
wood ray
انشعاب اوندی چوب
pteridophyte
گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyta
گیاهان اوندی خانواده سرخس
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
cylinders
استوانه
roller
استوانه
platten
استوانه
shafts
استوانه
shaft
استوانه
cylinder
استوانه
dog-wheel
استوانه
drum
استوانه
drummed
استوانه
rollers
استوانه
cannons
استوانه
platen
استوانه
cannon
استوانه
winching
استوانه تارکشی نخ
access shaft
مدخل استوانه ای
guide cylinder
استوانه راهنما
graduated cylinder
استوانه مدرج
winched
استوانه تارکشی نخ
winch
استوانه تارکشی نخ
induction cylinder
استوانه القائی
winches
استوانه تارکشی نخ
wehnelt cylinder
استوانه ونلت
ruffini cylinder
استوانه روفینی
revolving top
استوانه توزیع
recoil cylinder
استوانه دافع
cylindrically
بشکل استوانه
graduate
استوانه مدرج
graduates
استوانه مدرج
graduating
استوانه مدرج
cylindroid
شبه استوانه
cylindroid
استوانه وار
driving sleeve
استوانه گرداننده
drum
[ستون استوانه شکل]
thin walled cylinder
استوانه جدار نازک
spacer disk
استوانه توپر فلزی
rundle
استوانه گردنده گوی
motor tube
استوانه موتور موشک
cylindrical coordinate
مختصات استوانه ای
[ریاضی]
replenisher
استوانه نافم روغن
fust
[میله استوانه ای ستون ها]
drummed
درام سیلندر استوانه
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
drum
درام سیلندر استوانه
drum
طبل کوس استوانه
drummed
فرف استوانه شکل
dashpot
استوانه متعادل کننده
drummed
طبل کوس استوانه
rollers
بام غلتان استوانه
drum
فرف استوانه شکل
roller
بام غلتان استوانه
rod
یاخته استوانه ای
[در چشم]
Rod cell
یاخته استوانه ای
[در چشم]
warping head
استوانه چرخنده بکسل لنگر
counterbore
خزینه دار کردن استوانه
cylindrical coordinate system
دستگاه مختصات استوانه ای
[ریاضی]
rods and cones
[in the retina]
یاخته های استوانه ای و مخروطی
[در شبکیه چشم]
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
fusarole
[حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
bush
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bushes
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
cable drum
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
kelly drive bushing
اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glochidiate
دارای مو
iodic
دارای ید
trilinear
دارای سه خط
odoriferous
دارای بو
footy
دارای پا
bilabiate
دارای دو لب
fraught with
دارای
three legged
دارای سه پا
three-legged
دارای سه پا
binucleated
دارای دو هسته
serviceable
<adj.>
دارای مزیت
cretaceous
دارای گچ فراوان
crepitant
دارای صدای خش خش
useful
<adj.>
دارای مزیت
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
copperbottomed
دارای ته مسی
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
cuspidal
دارای برامدگی
helpful
<adj.>
دارای مزیت
handy
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
expedient
<adj.>
دارای مزیت
dartrous
دارای تبخال
beneficial
<adj.>
دارای مزیت
declinatory
دارای تمایل
diandrous
دارای دوپرچم
dichotomous
دارای دو بخش
dimorphic
دارای دو شکل
cirrous
دارای اویز
cingulate
دارای کمربند
chymiferous
دارای کیموس
bipartite
دارای دوقسمت
biradial
دارای دوشعاع
biramous
دارای دو شاخه
bisulcate
دارای دوشکاف
bizonal
دارای دومنطقه
bodied
دارای بدن
buckish
دارای خوی بز
bumpiness
دارای برامدگی
valuable
<adj.>
دارای مزیت
calcareous
دارای کلسیم
calcic
دارای اهک
capitated
دارای سرمجزا
utilitarian
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
cephalous
دارای کله
nitrous
دارای شوره
chinned
دارای چانه
dimply
دارای فرورفتگی
dipetalous
دارای دوگلبرگ
geniculate
دارای زانویی
glanduliferous
دارای غد دکوچک
glary
دارای تشعشع
incompetent
<adj.>
دارای ضعف
inable
<adj.>
دارای ضعف
impotent
<adj.>
دارای ضعف
haired
دارای موی ...
hearted
دارای قلب ...
unipod
دارای یک پایه
heterogamous
دارای مادگی ها
hexameter
دارای شش وزن
homolographic
دارای قرینه
humous
دارای موادالی
unfit
<adj.>
دارای ضعف
ill neighboured
دارای همسایه بد
ill neighboured
دارای محیط بد
assiduous
<adj.>
دارای پشتکار
diligent
<adj.>
دارای پشتکار
hardworking
<adj.>
دارای پشتکار
diplopodous
دارای هزار پا
dipolar
دارای دو قطب
dipteran
دارای دو بال
dolose
دارای قصدجرم
double tongued
دارای دوقول
dyslogistic
دارای خاطرات بد
studious
<adj.>
دارای پشتکار
sedulous
<adj.>
دارای پشتکار
entitative
دارای وجودخارجی
far reaching
دارای اثرزیاد
febile
دارای حالت تب
feldspathic
دارای فلدسپار
fibrinous
دارای مودلیفی
floaty
دارای اب نشین کم
foliolate
دارای برگچه
industrious
<adj.>
دارای پشتکار
in defect
دارای کاستی
weighted
دارای وزن
auxiliary
<adj.>
دارای مزیت
assistant
<adj.>
دارای مزیت
administrable
<adj.>
دارای مزیت
adjuvant
<adj.>
دارای مزیت
elective
دارای حق انتخاب
electives
دارای حق انتخاب
hook nosed
دارای بینی کج
hook-nosed
دارای بینی کج
overlapping
دارای اشتراک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com