Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
born-again
دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
Other Matches
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
to give credence to something
به چیزی اعتقاد کردن
to believe in something
به چیزی اعتقاد داشتن
to put
[place]
credence in something
به چیزی اعتقاد کردن
photosensitive
دارای حساسیت نسبت به نور
born-again
ایمان بازیافته
homosexual
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
there is nothing wanting
چیزی کم نسبت
class conscious
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
me too
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
class-consciousness
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
allergy
حساسیت نسبت به چیزی
[پزشکی]
diathesis
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
to be incredulous of anything
نسبت به چیزی شکاک بودن
indifference to any thing
خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
To pin something on someone .
چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
to be out of all proportion to something
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
ascription
عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
animism
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
But his body was eventually recovered.
اما ممکن بود او
[مرد]
فقط مرده بازیافته شود.
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
to have something
دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal
دارای چیزی بودن
to p a thing person with athing
کسی را دارای چیزی کردن
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
dogleg
:چیزی که دارای زاویه تنداست
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
misbeliever
بی اعتقاد
faith
اعتقاد
credence
اعتقاد
believing
با اعتقاد
confidences
اعتقاد
confidence
اعتقاد
faiths
اعتقاد
unbelieving
بی اعتقاد
belief
اعتقاد
misbelief
اعتقاد خطا
conviction
اعتقاد راسخ
convictions
اعتقاد راسخ
relativism
اعتقاد به نسبیت
credibly
از روی اعتقاد
hylicism
اعتقاد به مادیات
cloaca theory
اعتقاد به مقعدزایی
trust
اعتقاد اعتبار
anomie
اعتقاد به بی نظمی
fatalism
اعتقاد به سرنوشت
trinitarianism
اعتقاد به تثلیت
anomy
اعتقاد به بی نظمی
misbelieve
بی اعتقاد شدن
evolutionism
اعتقاد به تکامل
fairyism
اعتقاد به جن و پری
trusted
اعتقاد اعتبار
credits
اعتقاد کردن
credit
اعتقاد کردن
ism
اعتقاد رویه
theism
اعتقاد بخدا
crediting
اعتقاد کردن
demonism
اعتقاد بدیو
creationism
اعتقاد به افرینش
fetishism
اعتقاد به طلسم
trusts
اعتقاد اعتبار
credited
اعتقاد کردن
determinism
اعتقاد به جبر
monotheism
اعتقاد به خدای واحد
unbelievers
بی اعتقاد دیر باور
vampirism
اعتقاد بوجود vampire
spiritualism
اعتقاد به احضار ارواح
to believe in ghosts
اعتقاد داشتن به ارواح
immortalism
اعتقاد به ماندگاری روح
monism
اعتقاد وحدت خدا
nicene creed
اعتقاد نامه نیسن
factionalism
اعتقاد به سیستم حزبی
denominationalism
اعتقاد به تفکیک و تقسیم
unbeliever
بی اعتقاد دیر باور
unbelievin
بی اعتقاد دیر باور
theodicy
اعتقاد بعدالت خدایی
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
misbelieve
اعتقاد خطا پیداکردن
vitalism
اعتقاد به اصالت حیات
article of faith
اعتقاد و عقیده باطنی
ultra individualism
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
immaterialism
عدم اعتقاد به ماده تجرد
adventism
اعتقاد بدوباره امدن مسیح
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
salvationism
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
triune
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
casualism
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
syncretism
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
idealistically
از روی اعتقاد به تصور وخیال
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
millenarianism
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
utilitarianism
کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
tritheism
سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
infallibilism
اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
activism
اعتقاد بلزوم عملیات حاد وشدید
hylotheism
اعتقاد به یکی بودن خدا و ماده
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
liberalism
اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
sabbatarianism
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
finality
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
traditionalism
سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
chiliasm
اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
ceremonialism
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
deistical
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
absolutism
حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
arianism
اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
hylotheism
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
tyrannicide
اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
pan cosmism
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
deistic
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
futurism
اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
ultramontanism
سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
humoralism
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
fundamentalism
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
modalism
اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
animism
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
animalism
نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
catastrophism
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
monadism
اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
constitutionalism
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
legalism
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
infusionism
اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
nescience
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
cosmopolitanism
سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com