English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
Other Matches
premium grade petrol بنزین سوپر
high grade petrol بنزین سوپر
Premium gas بنزین سوپر
gasoline سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
precieux دارای فرافت زیاد
newsy دارای اخبار زیاد
gleby دارای کلوخه زیاد
surfy دارای خیزاب زیاد
iffy دارای احتمالات زیاد
elmy دارای نارون زیاد
precieuse دارای فرافت زیاد
long dated دارای مهلت زیاد
long-distance دارای مسافت زیاد
overcharged with electricity دارای برق زیاد
of great importance دارای نفوذ زیاد
long distance دارای مسافت زیاد
anti knock property درجه اکتان
octane number عدد اکتان
octan rating درجه اکتان
superincumbent دارای فشار زیاد فشاری
loaded پولدار دارای پول زیاد
imaginative دارای قوه تصور زیاد
iffy دارای لیت و لعل زیاد
siliciferous دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
asteriated دارای اشعهء ستاره مانند
mammilary دارای برامدگیهای پستان مانند
vulviform دارای شکاف فرج مانند
gramineous علف مانند دارای غلات
saw toothed دارای دندانه اره مانند
sawtooth دارای دندانه اره مانند
crutched دارای تکهای که مانند چلیپاباشد
discifloral دارای گلهای صفحه مانند
xylocarpous دارای میوه چوب مانند
runcinate دارای دندانههای اره مانند
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
overmasted دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
oversexed دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
rhizomatous دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
bicornuate دارای دوشاخ یا زوائد شاخ مانند
mooned دارای نشان هلال ماه مانند
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
globy گوی مانند دارای گلولههای ریز
globe like گوی مانند دارای گلولههای ریز
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
overparted دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
doughface دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
super vga سوپر وی جی ای
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blower tupe supercharger سوپر شارژر
superacid سوپر اسید
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
superheterodyne receiver گیرنده سوپر هترودین
dumptor کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
phantoms شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantom شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
scabby جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbier جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbiest جرب دار دارای خالهای جرب مانند
turbosupercharger سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
papillary مانند برامدگی دارای برامدگی
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
gasoline بنزین
gasolene بنزین
fuel بنزین
petrol بنزین
fuels بنزین
fuelling بنزین
fuelled بنزین
fueled بنزین
motor sprit بنزین
benzole بنزین
gasses بنزین
gassed بنزین
storm bird بنزین
gases بنزین
gas بنزین
benzine بنزین
gasoline electric بنزین الکتریکی
gasolinic وابسته به بنزین
phenyl اصل بنزین
gasoline dump باک بنزین
petrol pipe لوله بنزین
gas stations پمپ بنزین
petrol filter صافی بنزین
petrol container فرف بنزین
gas injection تزریق بنزین
petrol can باک بنزین
avgas بنزین هواپیما
aviation gasoline بنزین هواپیما
gasoline consumption مصرف بنزین
gas pump پمپ بنزین
gas pump تلمبه بنزین
petrol pump پمپ بنزین
petrol pump تلمبه بنزین
gas recovery بازیابی بنزین
gas storage مخزن بنزین
petrol tank مخزن بنزین
gas tank پودر بنزین
gas level سطح بنزین
gas inlet valve needle ژیگلور بنزین
gas injection پاشش بنزین
gasoline can قوطی بنزین
gas station پمپ بنزین
filling stations پمپ بنزین
filling station پمپ بنزین
fuel filter صافی بنزین
fuel pump پمپ بنزین
gasoline drum بشکه بنزین
gasoline barrel بشکه بنزین
gas tank بخار بنزین
light gasolin بنزین سبک
naphtha بنزین سنگین
gas بنزین گازمعده
gasses بنزین گازمعده
gases بنزین گازمعده
gassed بنزین گازمعده
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
gasholder محل نگهداری بنزین
gasoline dump مخزن موقتی بنزین
gasholders محل نگهداری بنزین
gasoline gels بنزین تغلیظ شده
gas synthesis ترکیب مصنوعی بنزین
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
petrol feed pump پمپ تغذیه بنزین
pr etrol filling station ایستگاه پمپ بنزین
petrol بنزین گیری کردن
petrol injection pump پمپ تزریق بنزین
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
gasoline brick بنزین خوش سوز
unleaded petrol بنزین بدون سرب
gas air mixture مخلوط بنزین و هوا
storm bird بنزین ریختن ماشین
gasoline brick بنزین بااکتان بالا
gas form natrural gas بنزین از گاز طبیعی
petrol gage دستگاه اندازه گیری بنزین
gas form natrural gas بنزین حاصله از گاز طبیعی
Where is the neareset petrol station? نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
service stations ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
benzoline بنزین خام یاپالوده نشده
gas saving صرفه جویی در مصرف بنزین
mpg مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
They were falling over one another to get petrol(gasoline). برای خرید بنزین سرودست می شکستند
gas level gauge دستگاه اندازه گیری سطح بنزین
The gas station is nearby . پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
class iii supplies اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
throttling جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
Gasoline is volatile . بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
throttles جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
benzene هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
gum رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com