Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
humdinger
دارای برتری فاحش
humdingers
دارای برتری فاحش
Other Matches
vantage ground
زمین دارای برتری اتش و دید
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
heaviest
فاحش
heavies
فاحش
heavier
فاحش
egregious
فاحش
heavy
فاحش
gross
فاحش
grossest
فاحش
grosses
فاحش
grosser
فاحش
grossing
فاحش
grossed
فاحش
tremendous
مهیب فاحش
evident deception
غبن فاحش
bombed out
شکست فاحش
bombed
شکست فاحش
bomb
شکست فاحش
enormous lesion
غبن فاحش
bombs
شکست فاحش
deceit resulting in gross loss
غبن فاحش
upheavals
تغییر فاحش
gross fraud
غبن فاحش
gross negligence
اهمال فاحش
upheaval
تغییر فاحش
gross f.
عین فاحش
slasher
تخفیف فاحش دهنده
snow under
شکست فاحش خوردن
lurched
امادگی شکست فاحش
lurch
امادگی شکست فاحش
lurches
امادگی شکست فاحش
outclassed
شکست فاحش حریف
lurching
امادگی شکست فاحش
outclasses
شکست فاحش حریف
blunders
اشتباه فاحش در شطرنج
outclassing
شکست فاحش حریف
outclass
شکست فاحش حریف
gross error
خطای فاحش
[ریاضی]
blunder
اشتباه فاحش در شطرنج
blundered
اشتباه فاحش در شطرنج
blundering
اشتباه فاحش در شطرنج
larrup
کتک جانانه زدن شکست فاحش دادن
predomination
برتری
preemimence
برتری
sinistrality
چپ برتری
beat out
برتری
primacy
برتری
pre eminence
برتری
priority
برتری
Majesties
برتری
priorities
برتری
momentum
برتری
preferences
برتری
preference
برتری
profit
برتری
excellence
برتری
profited
برتری
profits
برتری
supremacy
برتری
hegemony
برتری
privilege
برتری
superiority
برتری
power
برتری
Excellencies
برتری
precedence
برتری
vantage
برتری
preponderance
برتری
trancscendent
برتری
Majesty
برتری
Excellency
برتری
transcendence or cy
برتری
advantage
برتری
powered
برتری
powers
برتری
unidextrality
یک سو برتری
paramountey
برتری
paramountcy
برتری
transcendence
برتری
ecellency
برتری
powering
برتری
cerebral dominance
سو برتری نیمکره مخ
prominence
پیشامدگی برتری
supremacist
برتری گرای
handedness
دست برتری
transcends
برتری یافتن
distinctions
برتری ترجیح
antecede
برتری جستن
distinction
برتری ترجیح
dextrality
راست برتری
supremacists
برتری گرای
transcending
برتری یافتن
excels
برتری داشتن بر
excelling
برتری داشتن بر
excel
برتری داشتن بر
fire superiority
برتری اتش
comparative advantage
برتری نسبی
to have the pull of
برتری داشتن بر
ocular dominance
چشم برتری
influence
برتری تفوق
influenced
برتری تفوق
influences
برتری تفوق
eye dominance
چشم برتری
ascendance
تفوق برتری
head start
فرصت برتری
head starts
فرصت برتری
transcended
برتری یافتن
excelled
برتری داشتن بر
best
برتری جستن
preminence
برتری علو
transcend
برتری یافتن
outclassing
برتری داشتن بر
mixed cerebral dominance
برتری نامتمایز مخ
overrode
برتری جستن بر
overrides
برتری جستن بر
override
برتری جستن بر
laterality
برتری جانبی
overridden
برتری جستن بر
outclasses
برتری داشتن بر
predominancy
برتری علو
outclass
برتری داشتن بر
outvie
برتری جستن از
predominance
برتری علو
overmaster
برتری یافتن بر
overtop
برتری جستن از
headship
بزرگی برتری
headships
بزرگی برتری
superiority
برتری قوا
absolute advantage
برتری مطلق
lateral dominance
برتری جانبی
outclassed
برتری داشتن بر
manual dominance
دست برتری
influencing
برتری تفوق
one up
<idiom>
برتری داشتن
outreach
برتری یافتن
hemispherical dominance
برتری نیمکره
maritime lien
برتری دریایی
pulls
برتری جزئی و مختصر
upper hand
برتری دست بالا
saliency
جلو امدگی برتری
right handedness
دست راست برتری
salience
جلو امدگی برتری
manoptoscope
برتری سنج بینایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
to gain a over
برتری یاتفوق جستن بر
rate of time preference
نرخ برتری زمانی
pull
برتری جزئی و مختصر
outguess
در حدس و گمان برتری داشتن بر
papalism
فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
teutonism
عقیده برتری نژادی المان
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
outdistanced
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistancing
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone
<idiom>
باحقارت واحساس برتری نگریستن
sovereignty
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
to get the upper hand
برتری جستن تفوق پیدا کردن
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
set up
جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism
نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
supremacy
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
racism
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
prefer
ترجیح دادن برتری دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com