Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
fetid
دارای بوی زننده
Other Matches
concussive
ضربت زننده صدمه زننده
staring
زننده
nastier
زننده
acrimonious
زننده
percutient
زننده
applauder
کف زننده
unlovely
زننده
pit a pat
زننده
pungent
زننده
nauseam
زننده
biting
زننده
tart
زننده
tarts
زننده
vile
زننده
starring
زننده
odoriferous
زننده
beater
زننده
loathful
زننده
acrid
زننده
nasty
زننده
nastiest
زننده
nasties
زننده
mordant
زننده
garish
زننده
prickling
زننده
poignant
زننده
stinking
زننده
pinching
زننده
nippy
زننده
viler
زننده
scabrous
زننده
striker
زننده
strikers
زننده
hideous
زننده
strikingly
زننده
squalid
زننده
clapper
کف زننده
forbidding
زننده
water repellent
پس زننده اب
repellent
زننده
loathsome
زننده
repellents
زننده
clappers
کف زننده
striking
زننده
wetter
نم زننده
knockers
زننده
bitten
زننده
repeller
زننده
shuffler
زننده
repercussive
پس زننده
vilest
زننده
knocker
زننده
glared
روشنایی زننده
glares
روشنایی زننده
garishly
بطور زننده
fizzy
جوش زننده
germinant
جوانه زننده
gasper
نفس زننده
harshest
ناگوار زننده
malodor
بوی زننده
harsh
ناگوار زننده
harsher
ناگوار زننده
glare
روشنایی زننده
accusers
تهمت زننده
appellant
تهمت زننده
libelant
تهمت زننده
repugnant
تنفرانگیز زننده
lasher n
سد شلاق زننده
kicker
زننده ضربه با پا
acrimoniousness
سخن زننده
sharp
زننده زیرک
sharpest
زننده زیرک
sharps
زننده زیرک
seasoner
ادویه زننده
libellant
تهمت زننده
accuser
تهمت زننده
bubblier
جوش زننده
ad nauseam
بسیار زننده
knotter
گره زننده
callers
صدا زننده
bubbliest
جوش زننده
bubbly
جوش زننده
caller
صدا زننده
accusant
تهمت زننده
inveigler
گول زننده
shouter
فریاد زننده
dozer
چرت زننده
staring red
قرمز زننده
gaunt
زننده بی ثمر
gaunt
زننده ساختن
strider
گام زننده
catterer
چهچه زننده
estimator
تخمین زننده
puddler
بهم زننده
pricker
سیخ زننده
pickier
ضربه زننده
scarifier
تیغ زننده
disturber
برهم زننده
sourish
به ترشی زننده
spicily
بطور زننده
coruscant
برق زننده
cornerman
زننده کرنر
repulsive
زننده تنفراور
slumberer
چرت زننده
shackler
بخو زننده
seasoner
چاشنی زننده
scintillator
جرقه زننده
scintillant
جرقه زننده
calumnious
تهمت زننده
calumniator
افترا زننده
pickiest
ضربه زننده
pacer
گام زننده
crying
جار زننده
revolting
بهم زننده
scintillating
جرقه زننده
napper
چرت زننده
pertubative
برهم زننده
flogger
زننده شلاق
galssy
بی نور زننده
howler
جیغ زننده
howlers
جیغ زننده
beater
کتک زننده
trudger
قدم زننده
flogger
تازیانه زننده
tacker
کوک زننده
flagellator
تازیانه زننده
tacker
میخ زننده
picky
ضربه زننده
flagellator
شلاق زننده
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
stenches
بوی زننده تعفن
pungently
بطور زننده یا تند
trusser
چوب بست زننده
stench
بوی زننده تعفن
mawkish
بطور زننده احساساتی
boiling
جوش زننده خشمناک
swatter
ضربت سخت زننده
rankly
بطور زننده یابدبو
repulsively
بطور زننده یا دافع
fulsome
زننده اغراق امیز
invection
سخن سخت زننده
rakish
فاجر جلف و زننده
reddish
مایل بسرخی زننده
lurid
کم رنگ وپریده زننده
luridly
کم رنگ وپریده زننده
inoffensively
بی انکه زننده باشد
sewer
اگو بخیه زننده
greeny
بسبزی زننده سبزفام
hydromancer
تفال زننده بوسیله اب
sewers
اگو بخیه زننده
poignantly
بطور تیزیا زننده
incisive speech
سخن تند یا زننده
indign
زننده بدون استحقاق
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
pranks
شوخی زننده تزئین کردن
nippingly
بطور زننده یا طعنه امیز
deceptive
گول زننده فریب امیز
harsh color
رنگ تند و ناملایم و زننده
smacker
سیلی زننده خوش طعم
compound riposte
ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
prank
شوخی زننده تزئین کردن
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
inside of the foot kick
بغل پای ضربه زننده
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
loathly
زننده بطور نفرت انگیز
wheeler
دور زننده چرخ دار
lunger
ضربت زننده جهش کننده
stirring
بهم زننده هیجان اور
smacking
سیلی زننده خوش طعم
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
out flanking
دور زننده احاطه کننده جناح
broiler
بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
fanner
قرقی یا باز کوچک باد زننده
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
volleyer
زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler
بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
incisively
بطور نافذ بطور زننده
pit a pat
بال بال زننده تپیدن
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com