Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
zygomorphic
دارای تقارن
Search result with all words
actinomorphic
دارای تقارن شعاعی
actinomorphous
دارای تقارن شعاعی
Other Matches
isochronism
تقارن
synmetry
تقارن
symmetrization
تقارن
polarities
تقارن
polarity
تقارن
synchronization
تقارن
simultaneeity
تقارن
parallelism
تقارن
symmetry
تقارن
symmetry point
نقطه تقارن
axis of symmery
محور تقارن
symmetry operation
عمل تقارن
axis of symmetry
محور تقارن
rotational symmetry
تقارن چرخشی
symmetry axis
محور تقارن
skewness
عدم تقارن
asymmetrical conductivity
برقرسانایی بی تقارن
asymmetric top
فرفرهای بی تقارن
asymmetric system
دستگاه بی تقارن
point of symmetry
نقطه تقارن
plane of symmetry
صفحه تقارن
plane of symmetry
سطح تقارن
asymmetry
عدم تقارن
transational symmerty
تقارن انتقالی
isodimorphism
تقارن دو شکلی
geometrical
<adj.>
تقارن در طرح
impedance balancing
تقارن امپدانس
asymmetric carbon
کربن بی تقارن
asymmetric molecule
مولکول بی تقارن
asymmetric substance
جسم بی تقارن
pseudosymmetry
شبه تقارن
symmetry plane
صفحه تقارن
symmetry number
عدد تقارن
synchrony
انطباق تقارن
mirror symmerty
تقارن ایینهای
symmetry lines
خطوط تقارن
Symmetry
تقارن
[ریاضی]
symmerty center
مرکز تقارن
center of symmerty
مرکز تقارن
symmetry element
عنصر تقارن
symmetry group
گروه تقارن
axial rotation symmerty
تقارن چرخشی محوری
isochronism
ایجاد تقارن همزمانی
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
blemish
[mistake]
عدم تقارن در بافت
positive skewness
عدم تقارن مثبت
alternating axis of symmerty
محور تقارن متناوب
plane of mirror symmetry
صفحه تقارن اینهای
simple axis of symmetry
محور ساده تقارن
mirror plane of symmetry
صفحه تقارن اینهای
conservation of orbital symmerty
بقای تقارن اوربیتال
eurhythmy
هم اهنگی و تقارن ساختمان
eurythmy
هم اهنگی و تقارن ساختمان
incommensurability
عدم تقارن سنجش ناپذیری
symmetry allowed reaction
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
asymmetric local deformation
تغییر شکل موضعی بی تقارن
parametron
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
anomalous weave
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
anomal design
طرح شلوغ و بدون تقارن
axis
محور تقارن مهره اسه
isodimorphism
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
angle og sideship
زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
iodic
دارای ید
bilabiate
دارای دو لب
glochidiate
دارای مو
odoriferous
دارای بو
footy
دارای پا
three-legged
دارای سه پا
fraught with
دارای
three legged
دارای سه پا
trilinear
دارای سه خط
splashing
دارای ترشح
monopetalous
دارای یک گلبرگ
prerogative
دارای حق ویژه
monometallic
دارای یک فلز
melodic
دارای ملودی
myrrhic
دارای بوی مر
melodious
دارای ملودی
multilineal
دارای چندین خط
myrrhy
دارای بوی مر
prerogatives
دارای حق ویژه
pelliculate
دارای پوسته
nitrous
دارای شوره
palmy
دارای نخل
multiflorous
دارای بیش از سه گل
salaried
دارای حقوق
formal
دارای فکر
of that ilk
دارای همان جا
multifid
دارای چندشکاف
energetic
دارای انرژی
papillose
دارای برامدگی
muciferous
دارای مخاط
splash
دارای ترشح
stilted
دارای چوب پا
splashes
دارای ترشح
synonymous
دارای ترادف
synonymous
دارای تشابه
nucleate
دارای هسته
overbusy
دارای کارزیاد
strontic
دارای استرونیوم
spiriferous
دارای عضومارپیچی
sonant
دارای اهنگ
social minded
دارای افکاراجتماعی
equivocal
دارای دومعنی
backed
دارای پشت
short range
دارای برد کم
short-range
دارای برد کم
silicifoeous
دارای در کوهی
shoaly
دارای جاهای کم اب
shelterer
دارای حفاظ
rifled
دارای خان
spirituous
دارای الکل
splashy
دارای ترشح
staminate
دارای جرثومه نر
deficient
دارای کمبود
redundant
دارای اطناب
straight line
دارای خط مستقیم
legitimate
دارای حق مشروع
legitimated
دارای حق مشروع
legitimates
دارای حق مشروع
legitimating
دارای حق مشروع
rectilinear
دارای مسیرمستقیم
flabby
دارای عضلات شل
stannous
دارای قلع
stannic
دارای قلع
sexagenary
دارای سن 06 تا96
self abnegating
دارای کف نفس
sabulous
دارای شن ریزه
polygamous
دارای چند زن
triatomic
دارای سه اتم
plumose
دارای دسته پر
weighted
دارای وزن
pinnular
دارای بالچه
pinnular
دارای برگچه
pileate
دارای کلاهک
petiolated
دارای دمگل
petiolate
دارای دمگل
deadbeat
دارای سکون
deadbeats
دارای سکون
pre emptive
دارای حق شفعه
preemptor
دارای حق شفعه
rarely beautiful
دارای زیبائی
rugose
دارای رکه
reversioner
دارای حق رجوع
reboant
دارای واکنش
rattly
دارای صدای تق تق
quartziferous
دارای در کوهی
pulsatile
دارای تپش
pulsant
دارای تپش
pseudonymous
دارای تخلص
primiparous
دارای یک اولاد
primipara
دارای یک اولاد
prerogatived
دارای حق ویژه
portentous
دارای فال بد
monoclinal
دارای یک شیب
geniculate
دارای زانویی
bicentric
دارای دومرکز
bichrome
دارای دو رنگ
far reaching
دارای اثرزیاد
bimolecular
دارای دوملکول
bimorphemic
دارای دوشکل
bimotored
دارای دوموتور
binaural
دارای دو گوش
binocular
دارای دو چشم
binuclear
دارای دو هسته
binucleate
دارای دو هسته
binucleated
دارای دو هسته
bipartite
دارای دوقسمت
biradial
دارای دوشعاع
febile
دارای حالت تب
feldspathic
دارای فلدسپار
basined
دارای ابگیر
adamantean
دارای تلئلو
aluminous
دارای زاج
amphibolic
دارای دو معنی
antithetic
دارای ضد ونقیض
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com