Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bested
دارای حالت ویژه
Other Matches
quantum state
ویژه حالت
individualized
حالت ویژه دادن
individualises
حالت ویژه دادن
individualizing
حالت ویژه دادن
individualize
حالت ویژه دادن
individualised
حالت ویژه دادن
individualising
حالت ویژه دادن
idiosyncratic
وابسته به حالت ویژه
individualizes
حالت ویژه دادن
energy eigenstate
ویژه حالت انرژی
peronality of laws
حالت ویژه قانون
prerogative
دارای حق ویژه
prerogatives
دارای حق ویژه
prerogatived
دارای حق ویژه
crossed controls
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
privileged
دارای امتیاز یا حق ویژه
tendentious
دارای گرایش ویژه وعمدی
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
febile
دارای حالت تب
syncopator
دارای حالت سنکوپ
spirituous
دارای حالت روحانی
spring loaded
دارای حالت فنری
circumstanced
دارای یک حالت معین
resinoid
دارای حالت صمغی
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
toggles
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggle
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
non-directional design
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
priviege
حق ویژه
specially
ویژه
extra special
ویژه
special
<adj.>
ویژه
specific humidity
نم ویژه
extra
<adj.>
ویژه
particular
ویژه
special character
ویژه
specialists
ویژه گر
express
ویژه
particulars
ویژه
peculiar
ویژه
specialist
ویژه گر
expressing
ویژه
expresses
ویژه
expressed
ویژه
privilege
حق ویژه
prerogative
حق ویژه
specific
ویژه
adhoc
ویژه
net
ویژه
idiocrasy
ویژه
prerogatives
حق ویژه
paticular
ویژه
nett
ویژه
special
ویژه
specifics
ویژه
expert
ویژه گر
experts
ویژه گر
nets
ویژه
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
special drawing rights
حق برداشت ویژه
special session
نشست ویژه
special drawing right
حق برداشت ویژه
special deposits
سپردههای ویژه
extraordinary meeting
نشست ویژه
special duty
کار ویژه
booth
جای ویژه
ecotype
بوم ویژه
traits
نشان ویژه
trait
نشان ویژه
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
special party
گروه ویژه
specialists
ویژه کار
eigenfunction
ویژه تابع
special passport
پاسپورت ویژه
specialist
ویژه کار
eigenvalue
ویژه مقدار
special verdict
تصمیم ویژه
special symbol
نماد ویژه
body guard
هنگ ویژه
self weight
ویژه وزن
characteristic function
ویژه تابع
idioms
تعبیر ویژه
cariologist
ویژه گر قلب
idioms
زبان ویژه
conizance
نشان ویژه
idiom
زبان ویژه
characteristic number
ویژه مقدار
monographs
ویژه نگاشت
experts
ویژه کار
proper value
ویژه مقدار
characteristic root
ویژه مقدار
singular matrix
ماتریس ویژه
dead weight
ویژه وزن
expert
ویژه کار
dead weights
ویژه وزن
garb
پوشاک ویژه
acoustician
ویژه گر اواشنود
monograph
ویژه نگاشت
regiospecific
جهت ویژه
physiologist
ویژه گر فیزیولوژی
resistivity
مقاومت ویژه
preceptorial
ویژه اموزگاری
praetorian guard
گارد ویژه
special agreement
قرارداد ویژه
special bastard
حرامزاده ویژه
special case
مورد ویژه
special character
دخشه ویژه
physiologists
ویژه گر فیزیولوژی
characteristics
نشان ویژه
proper volume
ویژه حجم
specific gravity
گرانی ویژه
proper function
ویژه تابع
relative density
گرانی ویژه
specific gravities
گرانی ویژه
bylaw
قانون ویژه
byelaw
قانون ویژه
rarely
بااستادی ویژه
booths
جای ویژه
species specific
نوع- ویژه
capital
ارزش ویژه
specific volume
حجم ویژه
specific weight
سنگینی ویژه
specific weight
وزن ویژه
lingo
زبان ویژه
lingoes
زبان ویژه
specialises
ویژه گری
specialising
ویژه گری
specialize
ویژه گری
specializes
ویژه گری
specific viscosity
گرانروی ویژه
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
lineament
نشان ویژه
characteristically
نشان ویژه
specific resistance
مقاومت ویژه
lineaments
نشان ویژه
specific rotation
چرخش ویژه
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
gastronomist
ویژه گرخوراک
specialities
ویژه گری
nutritionists
ویژه گر تغذیه
habiliments
جامه ویژه
juvenile
ویژه نو جوانان
electrical resistivity
مقاومت ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com