Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
euphemistic
دارای حسن تعبیر
euphemisic
دارای حسن تعبیر
euphemisical
دارای حسن تعبیر
Other Matches
interpretable
تعبیر کردنی تعبیر پذیر
expression
تعبیر
hermeneutic
تعبیر
construing
تعبیر
Alucinari
تعبیر
interpretations
تعبیر
interpretation
تعبیر
expressions
تعبیر
phrases
تعبیر
commented
تعبیر
phrased
تعبیر
commenting
تعبیر
renderings
تعبیر
phrase
تعبیر
comment
تعبیر
rendering
تعبیر
euphemistically
باحسن تعبیر
dream interpretation
تعبیر رویا
commented
تعبیر کردن
comment
تعبیر کردن
commenting
تعبیر کردن
translatable
قابل تعبیر
oneirocritic
خواب تعبیر کن
misconsture
بد تعبیر کردن
interpretation of a dream
تعبیر خواب
troplogy
تعبیر مجازی
reads
تعبیر کردن
read
تعبیر کردن
constructions
تعبیر ساختمان
euphemism
حسن تعبیر
construction
تعبیر ساختمان
inverts
سوء تعبیر
inverting
سوء تعبیر
invert
سوء تعبیر
misreads
بد تعبیر کردن
misreading
بد تعبیر کردن
misread
بد تعبیر کردن
misconstruing
بد تعبیر کردن
misconstrues
بد تعبیر کردن
misconstrued
بد تعبیر کردن
misconstrue
بد تعبیر کردن
phrases
تعبیر کردن
phrased
تعبیر کردن
phrase
تعبیر کردن
euphemisms
حسن تعبیر
idiom
تعبیر ویژه
idioms
تعبیر ویژه
misinterpretation
سوء تعبیر
explanation
شرح تعبیر
an interpreter of dreams
تعبیر گو معبر
interpretations
تعبیر ترجمه
an interpreter of dreams
خواب تعبیر کن
an abstract term
تعبیر تصویری
misconstruction
تعبیر نادرست
misconstruction
تعبیر غلط
misconstructions
تعبیر نادرست
misconstructions
تعبیر غلط
interpretation
تعبیر ترجمه
explanations
شرح تعبیر
travesty
تعبیر هجو امیز
atticism
تعبیر یا اصطلاح اتنی
euphemisic
وابسته به حسن تعبیر
euphemisical
وابسته به حسن تعبیر
latinism
تعبیر یا اصطلاح لاتینی
proverbial expression
تعبیر ضرب المثلی
travesties
تعبیر هجو امیز
proverbial phrase
تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
segments
از تعبیر جدا شده است
take
تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
takes
تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
segment
از تعبیر جدا شده است
pragmatize
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
barbarize
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
stalinism
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
verba accipienda sunt secundum
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
verba chartarum fortius accipiuntur
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
supervisory
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
segment
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segments
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
miscount
بد حساب کردن بد تعبیر کردن
construes
تعبیر کردن استنباط کردن
construe
تعبیر کردن استنباط کردن
construed
تعبیر کردن استنباط کردن
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate
دارای دو لب
iodic
دارای ید
fraught with
دارای
trilinear
دارای سه خط
footy
دارای پا
three-legged
دارای سه پا
odoriferous
دارای بو
three legged
دارای سه پا
glochidiate
دارای مو
beneficial
<adj.>
دارای مزیت
bumpiness
دارای برامدگی
calcareous
دارای کلسیم
calcic
دارای اهک
capitated
دارای سرمجزا
cephalous
دارای کله
incapable
<adj.>
دارای ضعف
entitative
دارای وجودخارجی
chinned
دارای چانه
bodied
دارای بدن
bizonal
دارای دومنطقه
biradial
دارای دوشعاع
binaural
دارای دو گوش
binocular
دارای دو چشم
binuclear
دارای دو هسته
binucleate
دارای دو هسته
floaty
دارای اب نشین کم
binucleated
دارای دو هسته
bisulcate
دارای دوشکاف
fibrinous
دارای مودلیفی
feldspathic
دارای فلدسپار
bipartite
دارای دوقسمت
febile
دارای حالت تب
prurient
دارای فکرشهوانی
far reaching
دارای اثرزیاد
biramous
دارای دو شاخه
chymiferous
دارای کیموس
cingulate
دارای کمربند
diandrous
دارای دوپرچم
studious
<adj.>
دارای پشتکار
sedulous
<adj.>
دارای پشتکار
industrious
<adj.>
دارای پشتکار
hardworking
<adj.>
دارای پشتکار
dimorphic
دارای دو شکل
diligent
<adj.>
دارای پشتکار
dichotomous
دارای دو بخش
assiduous
<adj.>
دارای پشتکار
impotent
<adj.>
دارای ضعف
inable
<adj.>
دارای ضعف
incapacitated
<adj.>
دارای ضعف
incompetent
<adj.>
دارای ضعف
declinatory
دارای تمایل
dartrous
دارای تبخال
dyslogistic
دارای خاطرات بد
cirrous
دارای اویز
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
unfit
<adj.>
دارای ضعف
double tongued
دارای دوقول
dolose
دارای قصدجرم
dipteran
دارای دو بال
copperbottomed
دارای ته مسی
crepitant
دارای صدای خش خش
cretaceous
دارای گچ فراوان
cuspidal
دارای برامدگی
dipolar
دارای دو قطب
diplopodous
دارای هزار پا
dipetalous
دارای دوگلبرگ
dimply
دارای فرورفتگی
monandrous
دارای یک شوهر
divans
دارای دوفرفیت
splash
دارای ترشح
formal
دارای فکر
salaried
دارای حقوق
prerogatives
دارای حق ویژه
prerogative
دارای حق ویژه
melodic
دارای ملودی
melodious
دارای ملودی
synonymous
دارای تشابه
splashes
دارای ترشح
splashing
دارای ترشح
twofold
دارای دو چیز
divan
دارای دوفرفیت
bodily
دارای بدن
overlapping
دارای اشتراک
hook-nosed
دارای بینی کج
hook nosed
دارای بینی کج
electives
دارای حق انتخاب
buckish
دارای خوی بز
elective
دارای حق انتخاب
synonymous
دارای ترادف
stilted
دارای چوب پا
adjuvant
<adj.>
دارای مزیت
administrable
<adj.>
دارای مزیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com