Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
Other Matches
alkalescence
خاصیت قلیایی
zoisite
دارای بلورهای هرمی شکل مرکب از سلیکات قلیایی وا لومینیومی
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
curative
دارای خاصیت درمانی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
low test
دارای خاصیت فراری
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
sexed
دارای خاصیت جنسی
gamic
دارای خاصیت جنسی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
alkalic
قلیایی
alkali
قلیایی
alkalis
قلیایی
lye
اب قلیایی
basic
قلیایی
alkaline
قلیایی
basics
قلیایی
basic slag
سرباره قلیایی
basic dye
رنگ قلیایی
basify
قلیایی کردن
gourds
کدوی قلیایی
alkalify
قلیایی کردن
alkali metal
فلز قلیایی
alkalify
قلیایی شدن
alkyd resin
صمغ قلیایی
alkali halide
هالید قلیایی
alkaline earth
زمین قلیایی
alkaline earth
قلیایی خاکی
gourd
کدوی قلیایی
alkalize
قلیایی کردن
alkalinize
قلیایی کردن
alkalinity
خصلت قلیایی
alkaline solution
محلول قلیایی
alkaline battery
باتری قلیایی
alkali earth
زمین قلیایی
piperine
ماده قلیایی فلفل
narceine
شبه قلیایی افیون
pyronine
رنگهای قلیایی زرد
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
basic open hearth furnace
کوره باز قلیایی
basic pig iron
اهن خام قلیایی
natron
نمک قلیایی طبیعی
caustic alkali metal
فلز قلیایی سوزاور
procaine
نمک قلیایی بیحس کننده
turquois
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoise
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoises
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
hyoscyamine
مادهء شبه قلیایی سیکران
bate
خیساندن چرم درماده قلیایی
caustic soda
سود سوزآور
[ماده قلیایی در رنگرزی]
alkalis
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
alkali
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
property
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
the five predicables
خاصیت
quale
خاصیت
navigates
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
navigate
خاصیت
navigated
خاصیت
navigating
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
affection
خاصیت
virtue
خاصیت
virtues
خاصیت
fattiness
خاصیت چربی
powderiness
خاصیت گردی
deactivate
بی خاصیت کردن
impoverished
بی خاصیت کردن
flakiness
خاصیت فلسی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
impoverishing
بی خاصیت کردن
functions
خاصیت وجودی
fluffiness
خاصیت کرکی
recursivity
خاصیت بازگشت
quantification
تعیین خاصیت
impoverish
بی خاصیت کردن
absorption property
خاصیت جذب
steeliness
خاصیت فولادی
elasticity
خاصیت فنری
functioned
خاصیت وجودی
function
خاصیت وجودی
buoyancy
خاصیت شناوری
silkiness
خاصیت ابریشمی
vitreosity
خاصیت شیشهای
ductility
خاصیت انگمی
ductility
خاصیت کش امدن
deactivating
بی خاصیت کردن
anti knock property
خاصیت ضدضربه
deactivates
بی خاصیت کردن
adhesive property
خاصیت چسبندگی
unmake
از خاصیت انداختن
deactivated
بی خاصیت کردن
sponginess
خاصیت اسفنجی
woodiness
خاصیت چوبی
extensive property
خاصیت مقداری
astingency
خاصیت قبض
the virtue of drugs
خاصیت داروها
nature
نوع خاصیت
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
natures
نوع خاصیت
causality
خاصیت سببی
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
glassiness
خاصیت شیشهای
gumminess
خاصیت صمغی
milkiness
خاصیت شیری
chalkiness
خاصیت تباشیری
fungosity
خاصیت قارچی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
mealness
خاصیت اردی
mealiness
خاصیت اردی
carnosity
خاصیت گوشتی
gauziness
خاصیت گارسی
chemism
خاصیت شیمیایی
pitchiness
خاصیت زفتی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
nutritiveness
خاصیت غذایی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
impoverishes
بی خاصیت کردن
nutritiousness
خاصیت غذائی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
flexibility
خاصیت خمش پذیری
elater
خاصیت انبساط و گسترش
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
ductility
خاصیت فتیله شدن
inductionless
بدون خاصیت القائی
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
ductility
خاصیت لوله شدن
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
malleability
خاصیت چکش خواری
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
plasticity
خاصیت شکل افرینی
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
asexual
فاقد خاصیت جنسی
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
tonus
خاصیت انقباض عضله
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
male sterile
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
actescence
نمایش شیر خاصیت شیری
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
distributive law
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
de energize
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
demagnetize
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
ethereality
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
distributive rule
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
acoustic vases
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com