Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English
Persian
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
Other Matches
die
با حدیده وقلاویز رزوه کردن
embossing die
حدیده برجسته کاری
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
wiredraw
حدیده کردن
drawings
حدیده کردن
drawing
حدیده کردن
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
vermiculate
دارای خطوط موجی
lineolated
خط دار دارای خطوط ریز
lineolate
خط دار دارای خطوط ریز
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
granite paper
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
bosomed
دارای سینه برجسته
bosomy
دارای پستان برجسته
collimate
منطبق کردن خطوط
to give prominence to
بزرگ کردن برجسته کردن
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
agraffe
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
agrafe
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
mercator projection
نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
signalize
برجسته کردن
emboss
برجسته کردن
snarl
بغرنجی برجسته کردن
snarled
بغرنجی برجسته کردن
goffer
مجعدکردن برجسته کردن
snarls
بغرنجی برجسته کردن
snarling
بغرنجی برجسته کردن
to bring out in relief
برجسته یا روشن کردن
bosses
برجسته کاری ریاست کردن بر
boss
برجسته کاری ریاست کردن بر
boss
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
bossed
برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing
برجسته کاری ریاست کردن بر
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
stock and die
دسته حدیده و حدیده
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
curvilineal
دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
particularity
دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
innervate
دارای پی کردن
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
tinkles
دارای طنین کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
tinkle
دارای طنین کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
tinkled
دارای طنین کردن
tinkling
دارای طنین کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
tooth
دارای دندان کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
ensoul
دارای روح کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
index
:دارای فهرست کردن
populating
دارای جمعیت کردن
populates
دارای جمعیت کردن
populate
دارای جمعیت کردن
body
دارای جسم کردن
gifts
دارای استعداد کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
bodies
دارای جسم کردن
gift
دارای استعداد کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
insoul
دارای روح کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
systemize
دارای همست کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
personify
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
granulate
دارای ذرات ریز کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
tat
دارای حاشیه توری کردن
bedevil
دارای روح شیطانی کردن
pane
دارای جام شیشه کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
reengine
دارای موتور تازه کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
bedevilled
دارای روح شیطانی کردن
ravine
دارای دره تنگ کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
bedevils
دارای روح شیطانی کردن
ravines
دارای دره تنگ کردن
bedevilling
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
to p a thing person with athing
کسی را دارای چیزی کردن
flyspeck
دارای لکه مگس کردن
wigs
دارای گیس مصنوعی کردن
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
motivates
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
motivate
تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoes
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoeing
دارای کفش کردن نعل زدن به
woofs
پارچه کتانی دارای پود کردن
woof
پارچه کتانی دارای پود کردن
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
bells
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
motivating
تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoe
دارای کفش کردن نعل زدن به
air condition
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com