Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
hu man
دارای خوی انسانی انسان
Other Matches
man-made
مصنوع انسان انسانی
man made
مصنوع انسان انسانی
human
دارای خوی انسانی
humans
دارای خوی انسانی
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
anthropomorphic
دارای شکل انسان
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
subhuman
دارای صفاتی شبیه انسان
human factor
فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
zinjanthropus
شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
inhuman
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
anthropo
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hu man
انسانی
humans
انسانی
humane
انسانی
human
انسانی
neoanthropic
نو انسانی
humanitarian
<adj.>
انسانی
humane
<adj.>
انسانی
humanizing
انسانی کردن
non-human
غیر انسانی
non human
غیر انسانی
hordes
رمه انسانی
superhuman
مافوق انسانی
humanly
بطور انسانی
inhumane
غیر انسانی
horde
رمه انسانی
human factor
عوامل انسانی
litterae humaniores
علوم انسانی
liberal arts
علوم انسانی
labour
نیروی انسانی
labors
نیروی انسانی
labored
نیروی انسانی
manpower
نیروی انسانی
dehumanizing
نا انسانی کردن
human skill
مهارت انسانی
labor
نیروی انسانی
hu man nature
طبیعت انسانی
human capital
سرمایه انسانی
human factor
عامل انسانی
unknowable
ماوراتجربیات انسانی
human resources
منابع انسانی
man power
نیروی انسانی
cut-throat
غیر انسانی
humanised
انسانی کردن
humanizes
انسانی کردن
humanized
انسانی کردن
humanize
انسانی کردن
dehumanizes
نا انسانی کردن
dehumanize
نا انسانی کردن
humanising
انسانی کردن
dehumanized
نا انسانی کردن
humanises
انسانی کردن
dehumanising
نا انسانی کردن
preterhuman
فوق انسانی
dehumanised
نا انسانی کردن
dehumanises
نا انسانی کردن
humanization
انسانی کردن
humanism
علوم انسانی انسانگرایی
dehumanising
فاقداحساسات انسانی کردن
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
human ecology
بوم شناسی انسانی
dehumanised
فاقداحساسات انسانی کردن
human biometric
زیست سنجی انسانی
dehumanises
فاقدصفات انسانی شدن
manpower cieling
سطح نیروی انسانی
manpower control
کنترل نیروی انسانی
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
dehumanises
فاقداحساسات انسانی کردن
scientific manpower
نیروی انسانی متخصص
human factors engineering
مهندسی عوامل انسانی
high level manpower
نیروی انسانی بالا
humance
انسانی شایسته بشریت
dehumanising
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizing
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizes
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizes
فاقداحساسات انسانی کردن
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
dehumanized
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanized
فاقداحساسات انسانی کردن
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
dehumanizing
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanize
فاقدصفات انسانی شدن
manpower development
پرورش نیروی انسانی
dehumanize
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanised
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanises
از خصائص انسانی محروم شدن
AA
فوق دیپلم در علوم انسانی
unknowing
ندانسته ماورا تجربیات انسانی
B.A
مخفف لیسانس علوم انسانی
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
B.A.s
مخفف لیسانس علوم انسانی
manpower loading chart
نمودار تخصیص نیروی انسانی
yahoo
جانوری که درقالب انسانی باشد
investment in human capital
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
dehumanising
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize
از خصائص انسانی محروم شدن
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
dehumanized
از خصائص انسانی محروم شدن
lag rate
نسبت کسری نیروی انسانی
dehumanizes
از خصائص انسانی محروم شدن
eros
بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
dehumanizing
از خصائص انسانی محروم شدن
unknowingly
ندانسته ماورا تجربیات انسانی
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
heterologous
سرم غیر انسانی دگرسان
dehumanised
از خصائص انسانی محروم شدن
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
PhDs
درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
PhD
درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
anthropomorphism
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
preterhuman
بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
anthropological
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
anthropomorphize
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
aeolist
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
Ergonomics
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
overhead
منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
man
انسان
mans
انسان
human being
انسان
in human shape
انسان
human beings
انسان
mortals
انسان
homosapiens
انسان
loard of creation
انسان
mortal
انسان
homo
انسان
idealism
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
humanist
انسان گرا
palm
کف دست انسان
palms
کف دست انسان
humanoids
شبیه انسان
manward
بطرف انسان
marginal man
انسان حاشیهای
bod
بدن انسان
primitive
انسان اولیه
anthropoids
انسان نما
brisket
سینه انسان
infrahuman
مادون انسان
infrahuman
پایین تر از انسان
misanthrope
انسان گریز
misanthropes
انسان گریز
humanly
مثل انسان
anthropologist
انسان شناس
the outward man
انسان فاهر
mankind
نوع انسان
bods
بدن انسان
anthropology
انسان شناسی
humanoid
شبیه انسان
egalitarian
طرفدارتساوی انسان
humanitarian
انسان گرایانه
anthropoid
شبه انسان
anthropoid
انسان نما
anthropoids
شبه انسان
superhuman
برتر از انسان
anthropomorphic
شبیه انسان
subhuman
مادون انسان
anthropophobia
انسان هراسی
pithecanthrope
انسان میمونی
misanthropy
انسان بیزاری
dewlap
غبغب انسان
humankind
نوع انسان
cannibalism
ادمخواری انسان
dewlaps
غبغب انسان
kindlity
انسان وار
atomy
اسکلت انسان
anthropomorphism
انسان انگاری
anthropocentrism
انسان محوری
economic man
انسان اقتصادی
The human body
بدن انسان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com