English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
many valued دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
Other Matches
verisimilar دارای فاهر حقیقی
rightful حقیقی دارای استحقاق
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
pareto optimality حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
false دروغین
pseudo دروغین
dummies هدف دروغین
filbert base پایگاه دروغین
dummy هدف دروغین
shamateur اماتور دروغین
false arch هلال دروغین
feinted حرکت فریبنده عملیات دروغین
feinting حرکت فریبنده عملیات دروغین
feint حرکت فریبنده عملیات دروغین
feints حرکت فریبنده عملیات دروغین
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
unbundled software نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
underprice قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price شبه قیمت قیمت ضمنی
last price اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
unfeigned حقیقی
truest حقیقی
actual حقیقی
real حقیقی
veracious حقیقی
efective حقیقی
intrinsic حقیقی
true حقیقی
genuine حقیقی
truer حقیقی
true dip شیب حقیقی
truest حقیقی کردن
true course راه حقیقی
true واقعی حقیقی
true life حقیقی وصحیح
real number عدد حقیقی
true حقیقی کردن
true mean میانگین حقیقی
true power توان حقیقی
true or real focus کانون حقیقی
true heading سمت حقیقی
true variance پراکنش حقیقی
real module ضریب حقیقی
truer حقیقی کردن
truest واقعی حقیقی
truer واقعی حقیقی
true wind باد حقیقی
true value مقدار حقیقی
real numbers اعداد حقیقی
true score نمره حقیقی
real function تابع حقیقی
real constant ثابت حقیقی
natural person شخص حقیقی
real address آدرس حقیقی
real storage حافظه حقیقی
real power توان حقیقی
absolute magnitude قدر حقیقی
real time زمان حقیقی
true resistance مقدارمقاومت حقیقی
ohmic valve مقدارمقاومت حقیقی
down-to-earth حقیقی واقعی
down to earth حقیقی واقعی
observed altitude ارتفاع حقیقی
actual movement حرکت حقیقی
actual resistivity مقاومت حقیقی
real memory حافظه حقیقی
trueness بی ریایی حقیقی
true azimuth گرای حقیقی
genuine واقعی حقیقی
genuine حقیقی یا درست
true north شمال حقیقی
real image تصویر حقیقی
real gas گاز حقیقی
true copolymer همبسپار حقیقی
interpolymer همبسپار حقیقی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
actual maximum flowline ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
brake horsepower توان حقیقی مهاری
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
live exercise تمرین رزمی حقیقی
particle density وزن مخصوص حقیقی
apparent horizon افق حقیقی نقاط
real sector بخش متغیرهای حقیقی
euciliate مژه داران حقیقی
real number عدد حقیقی [ریاضی]
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
developed muzzle velocity سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
acoelous بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
values قیمت
priceless بی قیمت
cost قیمت
value قیمت
valueless بی قیمت
worth قیمت
nominal کم قیمت
price limit حد قیمت
above rubies بی قیمت
set (one) back <idiom> قیمت
At the price of. At the cost of . به قیمت
treasure ذی قیمت
wage price spiral قیمت
wage price guideline قیمت
PR قیمت
high priced پر قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& قیمت
valuing قیمت
invalued بی قیمت
equivalents هم قیمت
equivalent هم قیمت
price line خط قیمت
cif قیمت
all in price قیمت کل
price قیمت
quotations قیمت
quotation قیمت
bourse قیمت
prices قیمت
third به دیگری
tother دیگری
t' other دیگری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com