Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
heterometabolic
دارای دگردیسی ناقص
heterometabolous
دارای دگردیسی ناقص
Other Matches
deformation
دگردیسی
metastasis
دگردیسی
strain
دگردیسی
strains
دگردیسی
metamorphism
دگردیسی
metamorphosis
دگردیسی
ametabolous
فاقد دگردیسی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
ametabolic
فاقد دگردیسی
ametabolic
بدون دگردیسی
ametabolous
بدون دگردیسی
metamorphosing
دگردیسی دگردیس کردن
holometabolism
دگردیسی کامل حشرات
metamorphoses
دگردیسی دگردیس کردن
metamorphose
دگردیسی دگردیس کردن
metamorphosed
دگردیسی دگردیس کردن
inadequate
ناقص
skimpy
ناقص
deficient
ناقص
roughcast
ناقص
mutilated
ناقص
violators
ناقص
inconsummate
ناقص
malformed
ناقص
incomplete
ناقص
violator
ناقص
imcomplete
ناقص
imperfective
ناقص
in defect
ناقص
incomplete flower
گل ناقص
meagre
ناقص
half-baked
ناقص
faulty
ناقص
mutilating
ناقص
defective
ناقص
unperfect
ناقص
stickit
ناقص
rudimental
ناقص
mutilate
ناقص
manque
ناقص
imperfect
ناقص
short
ناقص
mutilates
ناقص
shortest
ناقص
rudimentary
ناقص
incorrect
ناقص
shorter
ناقص
moon calf
خلقت ناقص
imcomplete ditch
گود ناقص
framentary
شکسته ناقص
tracheid
اوند ناقص
mutilator
ناقص کننده
mooncalf
ناقص الخلقه
misfiring
احتراق ناقص
frustum
هرم ناقص
frustum
مخروط ناقص
flawed
معیوب ناقص
nubbin
میوه ناقص
apoplexy
سکتهء ناقص
half baked
ناپخته ناقص
annular eclipse
خسوف ناقص
hemiplegia
فلج ناقص
to put in rime
قافیه ناقص
blastie
ناقص الخلقه
lack
ناقص بودن
lacked
ناقص بودن
demonish
ناقص کردن
paraparesis
فلج ناقص پا
paresis
فلج ناقص
lacks
ناقص بودن
paralysis
سکته ناقص
deformed
ناقص شده
misshapen
ناقص الخلقه
truncation
ناقص سازی
wanting in reason
ازعقل ناقص
truncated distribution
توزیع ناقص
imperfectly
بطور ناقص
defectively
بطور ناقص
deficiently
بطور ناقص
incomplete induction
استقراء ناقص
erectio deficiens
نعوظ ناقص
faulty switching
سوئیچینگ ناقص
ill
بطور ناقص
ills
بطور ناقص
ill-
بطور ناقص
incomplete breakdown
شکست ناقص
miscreation
خلقت ناقص
faulty design
طرح ناقص
imperfect market
بازار ناقص
half truth
حقیقت ناقص
in my poor opinion
بعقیده ناقص من
in my poor opinion
بعقل ناقص من
half
شریک ناقص
half
بطور ناقص
missed approach
فرود ناقص
imperfect competition
رقابت ناقص
incapacious
بی گنجایش ناقص
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
oaf
بچه ناقص الخلقه
oafs
بچه ناقص الخلقه
to do by halves
ناقص انجام دادن
incomplete pictures test
ازمون تصویرهای ناقص
unemployment equilibrium
تعادل در اشتغال ناقص
low order
انفجار کند یا ناقص
fragmentary
ریز شده ناقص
miscreate
ناقص الخلقه ساختن
market imperfection
ناقص بودن بازار
meagrely
بطور لاغر یا ناقص
stepped thread
پیچ ناقص کولاس
parachromopsia
رنگ کوری ناقص
sketchiest
از روی عجله ناقص
partial color blindness
رنگ کوری ناقص
overshoots
فرود ناقص هواپیما
overshooting
فرود ناقص هواپیما
overshoot
فرود ناقص هواپیما
garble
تحریف یا ناقص کردن
evils of imperfect competition
مضار رقابت ناقص
sketchy
از روی عجله ناقص
stepped thread
کولاس پیچی ناقص
fragmental
ریز شده ناقص
parachromatopsia
رنگ کوری ناقص
mutilates
ناقص یا فلج کردن
mutilating
ناقص یا فلج کردن
rough cast
اجمالادرست شده ناقص
sketchily
از روی عجله ناقص
sketchier
از روی عجله ناقص
mutilate
ناقص یا فلج کردن
fragmentarily
بطور شکسته یا ناقص
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
We don't do things halfway.
کاری را ناقص انجام ندادن
imperfect oligopoly
انحصار چند جانبه ناقص
truncates
شاخه زدن ناقص کردن
truncated
شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by half-measures.
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job
[American E]
[derogatory]
کاری را ناقص انجام ندادن
truncate
شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by halves.
کاری را ناقص انجام ندادن
truncating
شاخه زدن ناقص کردن
orthopaedy
فن درست کردن انامهای ناقص
to break aset
خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
rough coating
اجمالا درست شده ناقص
verticillium
قارچ ناقص افت گیاهی
paretic
دچار فلج ناقص یا عضلانی
catalexis
وتد ناقص دراخر شعر
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
hermit crabs
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
huddle
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
malnutrition
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
teratology
مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
huddles
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
paraplegic
فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegics
فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
osteoclasis
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
bobtail
اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
corona discharge
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
frictional unemployment
بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
He who grasps too much holds nothing fast.
<proverb>
کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
frictional unemployment
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
collapse slump
از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
eyespot
چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem
چلاق کردن ناقص العضو کردن
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
normal slump
درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
marring
ناقص کردن بی اندام کردن
marred
ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating
ناقص کردن فلج کردن
mutilate
ناقص کردن فلج کردن
mutilates
ناقص کردن فلج کردن
mar
ناقص کردن بی اندام کردن
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
mis run casting
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
odoriferous
دارای بو
trilinear
دارای سه خط
bilabiate
دارای دو لب
iodic
دارای ید
footy
دارای پا
three legged
دارای سه پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com