English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
extrovert دارای رویش برونی
extroverts دارای رویش برونی
Other Matches
extroversion رویش برونی
monomorphic or phous دارای یک شکل ثابت در همه مدت رویش
unipotent دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
shoots رویش انشعابی رویش شاخه
shoot رویش انشعابی رویش شاخه
germination رویش
external برونی
outside برونی
external sense حس برونی
externals برونی
extrinsic برونی
exoterical برونی
exogenous برونی
outsides برونی
objectives برونی
objective برونی
growing point نقطه رویش
orthotropism رویش عمودی
excrescency رویش ناهنجارنسوج
vegetive رویش کننده
excrescences رویش ناهنجار
mushroom growth رویش تند
excrescence رویش ناهنجار
ingrowth رویش درونی
gigas رویش بلند تر
intergrowth رویش توام
ovular growth رویش تخمک
external inhibition بازداری برونی
external function تابع برونی
external command فرمان برونی
external table جدول برونی
airlocks صندوقهی برونی
exosmosis حلول برونی
pod پوست برونی
exogenous event رویداد برونی
epidermis پوست برونی
extrinsic motivation انگیزش برونی
external phase فاز برونی
verandas ایوان برونی
verandahs ایوان برونی
veranda ایوان برونی
externalization برونی کردن
exteroceptor گیرنده برونی
extrapolations براورد برونی
extrapolation براورد برونی
extrinsic reward پاداش برونی
external reward پاداش برونی
external pressure فشار برونی
pods پوست برونی
springing of extrados پاطاق برونی
epizoon انگل برونی
neurilemma or lema پوشش برونی پی
objective reality واقعیت برونی
outboard engine موتور برونی
outer connection پیوند برونی
external validity اعتبار برونی
periderm پوست برونی
phlogosis اماس برونی
scarf skin پوست برونی
She is on familiar (intimate) terms with me. با من رویش باز است
vegetative روینده رویش کننده
herbicide مواد ضد رویش گیاه
herbicides مواد ضد رویش گیاه
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
cockle رویش زگیل مانند
germinative وابسته به رویش تخم
pubescence رویش مو درپشت زهار
cockles رویش زگیل مانند
exoterics تعلیمات برونی یاعمومی
nearside lane خط یکم یا راه برونی
outward application استعمال برونی یا خارجی
outward things جهان برونی یا فاهر
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
exo skeleton استخوان بندی برونی
external hard disk دیسک سخت برونی
hyperostosis رویش غیر طبیعی استخوان
endomorphism رویش از روپوست درون دگرگونی
endomorphy رویش از روپوست درون دگرگونی
his face is p with small pox رویش ازابله پرازچاله است
external ophthalmia اماس برونی تخم چشم
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
epidermic مربوط به پوست برونی بشرهای
epidermal مربوط به پوست برونی بشرهای
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
I cannot look him in the face again. دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
prolotherapy اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
micronucleus یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
palimpsest نسخه خطی یا دست نوشتهای که نوشتهء روی ان پاک شده و دوباره رویش نوشته باشند
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ontogeny رشد شناسی تاریخچه رشد و رویش موجودات
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sarcoid زگیل یا جوش گوشتی رویش گوشتی
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hyprostosis رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
in plant درحال رویش درحال رشد
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate دارای دو لب
odoriferous دارای بو
footy دارای پا
iodic دارای ید
fraught with دارای
trilinear دارای سه خط
three-legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
three legged دارای سه پا
petiolate دارای دمگل
dipteran دارای دو بال
dimorphic دارای دو شکل
dipolar دارای دو قطب
weighted دارای وزن
cloven foot دارای پا یا سم شکافته
diplopodous دارای هزار پا
pelliculate دارای پوسته
papillose دارای برامدگی
dimply دارای فرورفتگی
deadbeat دارای سکون
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
dipetalous دارای دوگلبرگ
overbusy دارای کارزیاد
palmy دارای نخل
stilted دارای چوب پا
dolose دارای قصدجرم
double tongued دارای دوقول
entitative دارای وجودخارجی
capitated دارای سرمجزا
calcic دارای اهک
calcareous دارای کلسیم
bumpiness دارای برامدگی
melodious دارای ملودی
buckish دارای خوی بز
bodied دارای بدن
melodic دارای ملودی
multilineal دارای چندین خط
prerogative دارای حق ویژه
myrrhic دارای بوی مر
myrrhy دارای بوی مر
cephalous دارای کله
cirrous دارای اویز
dyslogistic دارای خاطرات بد
cingulate دارای کمربند
chymiferous دارای کیموس
of that ilk دارای همان جا
energetic دارای انرژی
chinned دارای چانه
nucleate دارای هسته
synonymous دارای ترادف
synonymous دارای تشابه
nitrous دارای شوره
prerogatives دارای حق ویژه
staminate دارای جرثومه نر
silicifoeous دارای در کوهی
equivocal دارای دومعنی
backed دارای پشت
shoaly دارای جاهای کم اب
short range دارای برد کم
short-range دارای برد کم
shelterer دارای حفاظ
sexagenary دارای سن 06 تا96
rifled دارای خان
self abnegating دارای کف نفس
dartrous دارای تبخال
social minded دارای افکاراجتماعی
cuspidal دارای برامدگی
legitimate دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimates دارای حق مشروع
legitimating دارای حق مشروع
rectilinear دارای مسیرمستقیم
flabby دارای عضلات شل
splashy دارای ترشح
spirituous دارای الکل
spiriferous دارای عضومارپیچی
sonant دارای اهنگ
stannic دارای قلع
cretaceous دارای گچ فراوان
sabulous دارای شن ریزه
rugose دارای رکه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com