English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
endozoic دارای زندگی دردرون جانور
Other Matches
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
unicorns جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn جانور افسانهای دارای یک شاخ
webfoot جانور دارای پای پرده دار
zoomorphic دارای خدایان مجسم بشکل جانور
autonomous دارای زندگی مستقل
well off دارای زندگی اسوده
low lived دارای زندگی پست
luxurious دارای زندگی تجملی
podded دارای زندگی اسوده یا تامین شده
coenobite راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
embeds دردرون کار کردن
embed دردرون کار کردن
endocardial واقع دردرون قلب
intrapsychic واقع دردرون شخصیت یا روان
interior planet سیارهای که مدارش دردرون مدار زمین است
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
chevalglass اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
an ovoviviparous animal جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
johnny جانور نر
nightwalker جانور شب پر
it pron ان جانور
malacostracan جانور
he جانور نر
animalize جانور
beast جانور
animals جانور
beasts جانور
animal جانور
creatures جانور
apod جانور بی پا
creature جانور
it ان جانور
ruffianly جانور خو
structure of an animal جانور
tardigrade جانور کندرو
hybrid جانور دورگه
ungulate جانور سم دار
game جانور شکاری
straying جانور بی صاحب
stinkard جانور بدبو
strayed جانور ولگرد
strays جانور بی صاحب
zoophilous علاقمند به جانور
zoophilic علاقمند به جانور
mammifer جانور پستاندار
zoophagous جانور خوار
mammiferous جانور پستاندار
milker جانور شیرده
zootheism جانور پرستی
zootomy جانور شکافی
stray جانور بی صاحب
shell fish جانور صدف
scrag جانور نحیف
saprozoon جانور پوده زی
poikilothermism خونسردی جانور
pelagian جانور دریایی
perissodactyl جانور فرد سم
plantigrade جانور دوپا
brutality جانور خویی
pollard جانور بی شاخ
saxicolous جانور سنگ زی
saxicoline جانور سنگ زی
pudge جانور چاق
monocule جانور یک چشم
brutalities جانور خویی
polystome جانور بسیار
polystomatous جانور بسیار
polypod جانور بسیارپا
poikilotherm جانور خونسرد
amebae جانور تک سلولی
fauna جانور نامه
brutalization جانور خویی
zoomorphic <adj.> جانور گونه
on heat [British E] <adj.> حشری [جانور زن]
brutes جانور حیوان
in heat [American E] <adj.> حشری [جانور زن]
rodent جانور جونده
amebas جانور تک سلولی
amoeba جانور تک سلولی
animalculum جانور ریزه
animalist نقاش جانور
brutal جانور خوی
amoebas جانور تک سلولی
amoebae جانور تک سلولی
beastliness جانور خویی
rodents جانور جونده
proud <adj.> جانور حشری
nekton جانور شناور
scavenger جانور لاشخور
edentate جانور بی دندان
zoologist جانور شناس
scavengers جانور لاشخور
craw معده جانور
brute جانور حیوان
zoology جانور شناسی
molluscs جانور نرم تن حلزون
shedder جانور پوست انداز
tentacle موی حساس جانور
amphibiotic وابسته به جانور دوزیستی
tentacles موی حساس جانور
mollusc جانور نرم تن حلزون
amoebic وابسته به جانور تک سلولی
zoomorphic شبیه جانور جانورسان
white face جانور پیشانی سفید
viviparous جانور زنده زا ولود
female زنانه جانور ماده
zoography جانور شناسی تطبیقی
tropicopolitan گیاه یا جانور گرمسیری
dolphin دولفین [جانور شناسی]
sacs عضوکیسه مانند جانور
sac عضوکیسه مانند جانور
aquatic جانور یا گیاه ابزی
slugs چارپاره جانور کندرو
slugged چارپاره جانور کندرو
slug چارپاره جانور کندرو
scavenger جانور کثافت خور
dentition وضع تعداددندانهای جانور
endotherm جانور خون گرم
footpad پای جانور پهنه پا
hilding جانور یا اسب بی ارزش
holozoic جانور خوراک گیر
mollusk جانور نرم تن حلزون
migrants سیار جانور مهاجر
scavengers جانور کثافت خور
malacoderm جانور نرم پوست
anteaters جانور پستاندارمورچه خوار
marsupial جانور کیسه دار
marsupials جانور کیسه دار
nematocyst نیش جانور مرجانی
nervure رگه بندی جانور
orc جانور بزرگ دریایی
animalcule جانور ذره بینی
animalculum جانور ذره بینی
arthropod جانور مفصل دار
beast of ravin جانور درنده یاشکاری
pleophagous چند جانور خوار
phytozoon جانور گیاه نما
phyllopod جانور برگ پای
lair محل استراحت جانور
lairs محل استراحت جانور
migrant سیار جانور مهاجر
bestialize جانور خوی نمودن
paleozoology دیرین جانور شناسی
orca جانور بزرگ دریایی
anteater جانور پستاندارمورچه خوار
zoophyte جانور گیاه سان
heat طلب شدن جانور
heats طلب شدن جانور
rat catcher موش گیر [جانور]
ratcatcher موش گیر [جانور]
in rut <adj.> حشری [جانور شناسی]
pachyderms جانور پوست کلفت
pachyderm جانور پوست کلفت
quadruped چهارپا [جانور شناسی]
ratter موش گیر [جانور]
jumbo جانور غول اسا
jumbos جانور غول اسا
rutting <adj.> حشری [جانور مرد]
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
omnivore جانور همه چیز خوار
slug جانور تنبل گردونه کندرو
fisher جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
lyncean مانند جانور سیاه گوش
ruminant جانور پستاندار نشخوار کننده
slugs جانور تنبل گردونه کندرو
slugged جانور تنبل گردونه کندرو
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
scalawag جانور نحیف وکم ارزش
purebred جانور یا گیاه خوش نژاد
mane یال [حیوانات و جانور شناسی]
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
hatchling جانور تازه متولد نوزاد
Rutilus kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
vivisector تشریح کننده جانور زنده
Caspian White Fish ماهی سفید [جانور شناسی]
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
Rutilus frisii ماهی سفید [جانور شناسی]
isopodan جانور سخت پوست بر>=< پای
isopod جانور سخت پوست بر>=< پای
gast وحشت جانور بدون اولاد
insectivore جانور یا گیاه حشره خوار
vermin جانور افت حشرات موذی
Caspian kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com