English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
bosomed دارای سینه برجسته
Other Matches
bosomy دارای پستان برجسته
pigeon breasted دارای قوز سینه
agraffe سنگ سر طاق [دارای تزئینات برجسته کاری شده]
mercator projection نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
agrafe سنگ سر طاق [دارای تزئینات برجسته کاری شده]
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
particularity دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
salience نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
prominent برجسته
outstandingly برجسته
salient برجسته
pre-eminent برجسته
torose برجسته
outstanding برجسته
eminent برجسته
of d. برجسته
stereometric خط برجسته
dominant برجسته
raised برجسته
striking برجسته
strikingly برجسته
in relief برجسته
illustrous برجسته
distinguished برجسته
crowned برجسته
illustrated برجسته
ridged برجسته
staring برجسته
starring برجسته
conspicuous برجسته
pre eminent برجسته
stereometric برجسته
primes برجسته
cordon bleu برجسته
rilievo برجسته
prosilient برجسته
masterwork برجسته
relievo برجسته
illustrious برجسته
prime برجسته
primed برجسته
laureate برجسته
mainlining برجسته
overriding برجسته
kenspeckle برجسته
relief emboss برجسته
mainline برجسته
noted برجسته
par excellence برجسته
convex برجسته
predominant برجسته
mainlined برجسته
mainlines برجسته
thoraxes سینه
forecastle سینه
chest to chest سینه به سینه
breasts سینه
thorax سینه
heart سینه
petto سینه
mandrel or dril سینه
pulmonory سل سینه
thoraces سینه
busts سینه
bust سینه
bosoms سینه
white steaming light سینه
bowed سینه
bosom سینه
bows سینه
hearts سینه
bowing سینه
ball flower گل سینه
bow سینه
breast سینه
busting سینه
end on سینه به سینه
busted سینه
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
in relief بطور برجسته
aegicranium آذین برجسته سر
contour نقشه برجسته
bas relif نقوش برجسته
affigy تصویر برجسته
contour map نقشه برجسته
laureatel شاعر برجسته
cordon bleu آدم برجسته
stereoscopic برجسته بینی
stereoscopic برجسته بین
stereoscopics برجسته نمایی
bas-relief برجسته کاری
aegicrane آذین برجسته سر
milestone مرحله برجسته
to put forward برجسته نمودارکردن
to stand out برجسته بودن
feats کار برجسته
feat کار برجسته
premiers هنرپیشه برجسته
raised figure طرح برجسته
topographic map نقشه برجسته
milestones مرحله برجسته
bas relif نقش کم برجسته
eminently بطور برجسته
premier هنرپیشه برجسته
to make one's mark برجسته شدن
tyupical نوبهای برجسته
notbility شخص برجسته
swells برجسته شیک
swelled برجسته شیک
swell برجسته شیک
magnific معروف برجسته
palmy برجسته کامیاب
acrography گچ کاری برجسته
to create an image for oneself as somebody برجسته شدن
alto relievo برجسته بلند
mezzo rillievo نیم برجسته
anaglyph حجاری برجسته
anaglyph تزئینات برجسته
basso relief برجسته کوتاه
project برجسته بودن
high relief نقوش برجسته
humdinger تفوق برجسته
premiering هنرپیشه برجسته
premieres هنرپیشه برجسته
premiered هنرپیشه برجسته
premiere هنرپیشه برجسته
front face سطح برجسته
exaggerated stereoscopy برجسته بین
bas-reliefs نقش کم برجسته
embossed alphabet الفبای برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
piece de resistance فقره برجسته
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
emboss برجسته کردن
humdingers تفوق برجسته
leading عمده برجسته
relief حجاری برجسته
projected برجسته بودن
projects برجسته بودن
relievo برجسته کاری
fash butt welding جوش برجسته
half relief نیم برجسته
mezzo relief نیم برجسته
projection welding جوش برجسته
effigy تصویر برجسته
effigies تصویر برجسته
saleint برجسته چشمگیر
saleintiant برجسته چشمگیر
salient pole قطب برجسته
relief map نقشه برجسته
relief emboss نقشه برجسته
relief برجسته کاری
egregious برجسته نمایان
topography برجسته نگاری
distinguished برجسته مهم
personage شخص برجسته
personages شخص برجسته
bosses ارباب برجسته
bossing ارباب برجسته
signally بطور برجسته
raised shoulder شانه برجسته
signalize برجسته کردن
stand out برجسته بودن
stucco relief گچبریهای برجسته
embossed برجسته شده
smatt برجسته زیرکانه
bossed ارباب برجسته
bas relief نقش کم برجسته
poet laureate شاعر برجسته
predominantly بطور برجسته
drop shadow سایه برجسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com