Dictiornary-Farsi | دارای شاخک حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
tentacular	دارای شاخک حساس


Other Matches

tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
lamellicorn	شاخک دار دارای شاخک پهن
palpi	شاخک حساس
palpus	شاخک حساس سبیل
tentacular	شبیه شاخک حساس
spicula	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicule	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
longicorn	دارای شاخک دراز
corniculate	دارای شاخ یا شاخک
tender minded	دارای فکر حساس
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
horn	شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
ramus	شاخک
stemmed	شاخک
antenna	شاخک
cornicle	شاخک
stemming	شاخک
antennae	شاخک
palpiferous	شاخک بر
antennas	شاخک
stems	شاخک
antennule	شاخک
stem	شاخک
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
palpiform	شاخک مانند
palpate	شاخک دار
side contact	شاخک لامپ
top cap	شاخک لامپ
long horned grasshopper	ملخ شاخک دراز
snagline mine	مین با شاخک شناور
trolley frog	شاخک ترن برقی
long horned beetle	سوسک شاخک درازخانواده Cerambycidae
switch horn	سویچ مین شاخک دار
antenna mine	مین شاخک دار دریایی
isobar	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious	دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled	دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
exquisite	حساس
techy	حساس
sensate	حساس
critical	حساس
sharp nosed	حساس
tender	حساس
supersensitive	حساس
susceptive	حساس
sensitive	حساس
sensitive clay	رس حساس
passible	حساس
elastic demand	حساس
alive	حساس
thin skinned	حساس
acute	حساس
sensor	حساس
prominent	حساس
tendering	حساس
activator	حساس گر
elastic	حساس
ticklish	حساس
vigilant	حساس
delicate	حساس
key <adj.>	حساس
feisty	حساس
sentimental	حساس
tendered	حساس
tenderest	حساس
arabesque [Eslimi]	طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
ringent	دارای دهن باز دارای لبان برگشته
senseful	خیلی حساس
sensitive plant	گیاه حساس
insensible	غیر حساس
sensitization	حساس کردن
sensory nerves	پیهای حساس
sensitizer	حساس کننده
sensitization	حساس شدن
supersensitive	حساس شده
sensitive zone	منطقه حساس
supersensitive	فوق حساس
sensitization	حساس سازی
sensitively	بطور حساس
skinless	خیلی حساس
tenderises	حساس کردن
sensitize	حساس کردن
sensitising	حساس شدن
sensitising	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
sensitises	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
sensitised	حساس کردن
critical facility	تاسیسات حساس
sensitize	حساس شدن
sensitized	حساس کردن
sensitizes	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
sensitizing	حساس کردن
sensitizes	حساس شدن
critical item	اماد حساس
critical mass	توده حساس
critical position	پوزیسیون حساس
key terrain	زمین حساس
kittle	هوشیار حساس
mimosa	گیاه حساس
jumpy	بیقرار حساس
overstrung	خیلی حساس
feelingly	بطور حساس
pixilated	خیلی حساس
insensitivity	غیر حساس
key position	شغل حساس
sensitized	حساس شدن
key points	نقاط حساس
tenderised	حساس کردن
elastic supply	عرضه حساس
gleg	حساس باهوش
high strung	بسیار حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
perceptive	حساس و باهوش
keop soo	نقاط حساس
insensitive	غیر حساس
tendering	حساس بودن
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
hygrosensitive	حساس به رطوبت
tendered	حساس بودن
vibrissa	موی حساس
starker	حساس سفت
starkest	حساس سفت
tender	حساس بودن
starkly	حساس سفت
tenderest	حساس بودن
stark	حساس سفت
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchier	نازک نارنجی حساس
supersensitive	فوق العاده حساس
context sensitive	حساس نسبت به متن
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
susceptible	حساس مستعد پذیرش
vital points	نقاط حساس بدن
soft boiled	نیم بند حساس
kyusho	نقاط حساس بدن
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
touch panel	صفحه حساس به تماس
touchy	نازک نارنجی حساس
key terrain features	عوارض حساس زمین
key position	موضع حساس و مهم
laminitis	اماس لایههای حساس
sensitivities	حساس بودن به چیزی
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
tentacles	موی حساس جانور
tentacle	موی حساس جانور
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
sentient	حساس دستخوش احساسات
sensitivity	حساس بودن به چیزی
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
detecting circuit	مدار حساس مین
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
galleried	دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous	دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension	دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile	دارای نیروی مردی دارای رجولیت
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
rostral	نوک دار شاخک دار
photocell	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
dermis	قسمت حساس وعروقی میان پوست
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
jelly bean	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
tag line	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
heliogravure	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
vital point	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن