English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
longicorn دارای شاخک دراز
Other Matches
lamellicorn شاخک دار دارای شاخک پهن
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
corniculate دارای شاخ یا شاخک
tentacular دارای شاخک حساس
longevous دارای عمر دراز
full bottomed دارای دنباله دراز
long-lived دارای عمر دراز
long lived دارای عمر دراز
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
spindle shanked دارای پاهای دراز وباریک لندوک
spondee وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
horn شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
antennae شاخک
stemmed شاخک
stemming شاخک
stems شاخک
antenna شاخک
antennas شاخک
palpiferous شاخک بر
ramus شاخک
cornicle شاخک
stem شاخک
antennule شاخک
side contact شاخک لامپ
palpate شاخک دار
palpi شاخک حساس
palpiform شاخک مانند
top cap شاخک لامپ
palpus شاخک حساس سبیل
snagline mine مین با شاخک شناور
trolley frog شاخک ترن برقی
tentacular شبیه شاخک حساس
antenna mine مین شاخک دار دریایی
long horned beetle سوسک شاخک درازخانواده Cerambycidae
switch horn سویچ مین شاخک دار
spicule سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicula سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
arabesque [Eslimi] طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
long- دراز
to piece out دراز
lengthwise دراز
longer دراز
oblongated دراز
dolichomorphic دراز تن
long headed سر دراز
longs دراز
longest دراز
verbose دراز
prolix دراز
long دراز
to eke out دراز
linear دراز
longheaded دراز سر
oblongs دراز
lengthy دراز
toom دراز
longed دراز
macro دراز
oblong دراز
to be prolonged دراز
longish دراز
tentacles شاخک حساس ریشه حساس
tentacle شاخک حساس ریشه حساس
rostral نوک دار شاخک دار
snipe نوک دراز
in the long run در دراز مدت
extend دراز کردن
protract دراز کردن
long-life عمر دراز
far-fetched دور و دراز
far fetched دور و دراز
prolixity دراز نویسی
prolongate دراز کردن
elongate دراز کردن
ileum روده دراز
long life عمر دراز
inductile دراز نشو
elongating دراز کردن
elongates دراز شدن
elongates دراز کردن
elongate دراز شدن
verbalization دراز گویی
sniping نوک دراز
snipes نوک دراز
sniped نوک دراز
elongation دراز شدگی
to stretch out دراز کردن
elongating دراز شدن
lengthen دراز کردن
lengthens دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthening دراز شدن
lengthening دراز کردن
lengthened دراز شدن
lengthened دراز کردن
lengthen دراز شدن
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
weedy دراز و باریک
codlin یکجورسیب دراز
codling یکجورسیب دراز
drag on <idiom> دراز کردن
couchant دراز کشیده
longevity دراز عمری
narrowest دراز وباریک
narrower دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
lanky دراز وباریک
streek دراز کردن
at full length دراز کشیده
oblongs دراز پهنا
oblong دراز پهنا
long-drawn-out دور و دراز
long-time دراز مدت
gangling طولانی و دراز
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
stretch دراز کردن
blue moon زمان دراز
narrow دراز وباریک
lantern jawed چانه دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
long range دراز مدت
long run دراز مدت
long shunt شنت دراز
long term دراز مدت
long wind دراز نفسی
longeval دراز عمر
longhead کله دراز
pintail اردک دم دراز
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
string چسبناک دراز
lanternjaws چانه دراز
long bill نوک دراز
long bone استخوانهای دراز
long eared گوش دراز
long necked گردن دراز
longer-term دراز مدت
wader مرغ دراز پا
long billed نوک دراز
oblonated دراز :درازنا
long term <adj.> دراز مدت
long-term دراز مدت
long-winded دراز نفس
long winded دراز نفس
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
windbags نطاق روده دراز
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
grallatorial وابسته به دراز پایان
godwit نوک دراز ابی
scoldpaceous مانند نوک دراز
to make old bones عمر دراز کردن
scolopax جنس نوک دراز
to live a long life عمر دراز کردن
verbose دراز نویس درازگو
hatchet face صورت دراز وباریک
longer-term دوره دراز مدت
mongoose میمون پوزه دراز
mongooses میمون پوزه دراز
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
abusive ناسزاوار زبان دراز
windbag نطاق روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
ringtail تلیله نوک دراز
chatterbox ادم روده دراز
secular trend روند دراز مدت
verbosity دراز نویسی پرگویی
extended pole piece قطبک دراز شده
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
long-term دوره دراز مدت
long-lived دراز عمر معمر
long term memory حافطه دراز مدت
long lived دراز عمر معمر
repose دراز کشیدن غنودن
deferred liability دیون دراز مدت
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
longhorn گاو شاخ دراز
longhorn گوسفند شاخ دراز
gibbon میمون دراز دست
gibbons میمون دراز دست
long necked flask بالن گردن دراز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com