Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
me too
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
Other Matches
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
simulative
دارای شباهت فاهری
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
simulacrum
شباهت ریایی شباهت تصنعی
photosensitive
دارای حساسیت نسبت به نور
born-again
دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
homosexuals
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
class-consciousness
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class conscious
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
isocratic
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics
علم سیاسی امور سیاسی
propagandistic
تبلیغاتی
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
scheme
برنامه تبلیغاتی
advertisements
اگهی تبلیغاتی
schemed
برنامه تبلیغاتی
publicity films
فیلمهای تبلیغاتی
advertising agency
آژانس تبلیغاتی
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
schemes
برنامه تبلیغاتی
advertising campaign
فعالیت تبلیغاتی
commercials
اگهیهای تبلیغاتی
advertisement
اگهی تبلیغاتی
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
leafleted
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflets
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
copywriter
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
leaflet bomb
بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
copywriters
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
white propaganda
تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
politic
سیاسی نماینده سیاسی
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
hairiness
شباهت به مو
analogy
شباهت
resemblance
شباهت
analogies
شباهت
anomalous
بی شباهت
equality
شباهت
nighness
شباهت
similarity
شباهت
nearness
شباهت
similarities
شباهت
likenesses
شباهت
unlike
بی شباهت
semblance
شباهت
analog
شباهت
analogue
شباهت
analogues
شباهت
likeness
شباهت
comparableness
شباهت
analogy
شباهت همانندی
to look like
شباهت داشتن
frutescence
شباهت به گلبن
simulacrum
شباهت وهمی
similitude
شباهت صورت
semblable
شباهت شبیه
dissimilar
بی شباهت غیرمشابه
analogies
شباهت همانندی
self identity
شباهت تام
propinquity
شباهت قرابت
not nearctic
هیچ شباهت
proportions
شباهت مقدار
leafiness
شباهت برگ
apparence
شباهت طبیعی
homophyly
شباهت خانوادگی
proportion
شباهت مقدار
atavistic
شباهت به نیاکان
d. likeness
شباهت دور
d. likeness
شباهت اندک
approximation
شباهت زیاد
approximations
شباهت زیاد
atavism
شباهت به نیاکان
mossiness
شباهت خزه
resembling
شباهت داشتن
verisimilitude
شباهت به واقعیت
resembles
شباهت داشتن
assonance
شباهت صدا
resembled
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
homophyly
شباهت فامیلی
assimilatory
شباهت دهنده
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
to resemble somebody
شباهت به کسی داشتن
gauziness
شباهت به گارس یاتنزیب
parity of reasoning
قیاس یا شباهت استدلال
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
assimilative
هم جنس شونده شباهت دار
gristliness
شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
homomorphy
شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
simulates
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
simulate
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
dissimilate
ناجور و بی شباهت کردن سبب اختلاف شدن
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
political
سیاسی
socio political
سیاسی
politico
سیاسی
politicos
سیاسی
diplomatic
سیاسی
politician
مرد سیاسی
political economy
اقتصاد سیاسی
political science
علوم سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
political forces
نیروهای سیاسی
courier
پیک سیاسی
couriers
پیک سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
envoy
فرستاده سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
politicians
مرد سیاسی
escapism
انزوای سیاسی
state criminals
مجرمین سیاسی
politic
زندانی سیاسی
politicking
فعالیت سیاسی
current affairs
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
Political opponents .
مخالفین سیاسی
terror
ادمکشی سیاسی
anarchy
بی ترتیبی سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
politics
اصول سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
refugee
پناهنده سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
refugees
پناهنده سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
political mission
ماموریت سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
political debate
بحث سیاسی
asylum
حق پناهندگی سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
political offence
جرم سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
public life
زندگی سیاسی
political mission
هیئت سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
diplomatic relations
روابط سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
political isolation
انزوای سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
Religious (political) fanaticism
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
old guard
محافظه کار سیاسی
a newspaper's political affiliation
وابستگی سیاسی روزنامه ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com