English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
Other Matches
triradiate دارای سه شعاع
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
rayless بی شعاع
radius of curvature شعاع خم
radius شعاع
ray شعاع
beams شعاع
beam شعاع
radius شعاع دایره
ionic radius شعاع یونی
main beam شعاع اصلی
radius شعاع عملیات
image ray شعاع تصویر
radius of curvatupe شعاع انحناء
casualty radius شعاع تلفات
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
nuclear radius شعاع هسته
atomic radius شعاع اتم
atomic radius شعاع اتمی
covalent radius شعاع کووالانسی
bohr radius شعاع بور
radius of gyration شعاع چرخش
gyoradius شعاع چرخش
corner radius شعاع کنج
short swing پیچهای با شعاع کم
light beam شعاع نور
light ray شعاع نور
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
short-range با شعاع عمل کم
short range با شعاع عمل کم
average radius شعاع میانگاه
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
average radius شعاع میانه
stellate شعاع دار
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radiates شعاع افکندن
radius of curvature شعاع انحناء
effective radius شعاع موثر
radius vector شعاع حامل
radius of curvature شعاع خمیدگی
mean radius شعاع میانه
electron beam شعاع الکترون
radius of extrados شعاع برونسو
semidiameter شعاع دایره
radius of giration شعاع چرخش
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of influence شعاع تاثیر
radius of intrados شعاع درونسو
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
radiometer شعاع سنج
ionic ray شعاع یونی
radius gage شابلون شعاع
radius of a well شعاع یک چاه
an incident ray شعاع ساقط
radius of action شعاع عمل
radius of action شعاع اثر
radiating شعاع افکندن
double beam شعاع مضاعف نور
pencilled پرتوی شعاع دار
damage radius شعاع خطر مین
damage radius شعاع منطقه خسارت
sea room شعاع مانور دریایی
van der waals radius شعاع وان در والس
very short شعاع عمل خیلی کم
light beam recorder ثبات شعاع نور
destruction radius شعاع تخریب مین
light ray bending انحراف شعاع نور
medium range با شعاع عمل متوسط
searchlight sonar سونار شعاع باریک
very long شعاع عمل زیاد
wood ray شعاع اوندی چوبی
effective radius of a well شعاع موثر چاه
casualty radius شعاع تولید تلفات
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
radiant شعاع گستر درخشان
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beams عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
hydraulic radius شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
asteriated دارای اشعهء ستاره مانند
saw toothed دارای دندانه اره مانند
crutched دارای تکهای که مانند چلیپاباشد
sawtooth دارای دندانه اره مانند
gramineous علف مانند دارای غلات
runcinate دارای دندانههای اره مانند
xylocarpous دارای میوه چوب مانند
vulviform دارای شکاف فرج مانند
discifloral دارای گلهای صفحه مانند
mammilary دارای برامدگیهای پستان مانند
rhizomatous دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
globy گوی مانند دارای گلولههای ریز
mooned دارای نشان هلال ماه مانند
globe like گوی مانند دارای گلولههای ریز
bicornuate دارای دوشاخ یا زوائد شاخ مانند
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
doughface دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
scabbiest جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbier جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabby جرب دار دارای خالهای جرب مانند
papillary مانند برامدگی دارای برامدگی
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
neared مانند
near- مانند
nears مانند
tough پی مانند
near مانند
filiform نخ مانند
simulant مانند
nearing مانند
tougher پی مانند
toughest پی مانند
nearest مانند
castellated دژ مانند
fluty نی مانند
similar مانند
nearer مانند
feathery پر مانند
similiar مانند
threadlike نخ مانند
anthoid گل مانند
floriform گل مانند
arundinaceous نی مانند
string نخ مانند
incomparable بی مانند
womanlike زن مانند
frothy کف مانند
without an e. بی مانند
mammilliform مانند
unprecedentedly بی مانند
after the example of مانند
vide مانند
analog مانند
and so on و مانند ان
unapproachable بی مانند
argillaceous رس مانند
inapproachable بی مانند
fulidal اب مانند
aquiform اب مانند
mammilary مانند
unequalled بی مانند
myrtle formed اس مانند
thready نخ مانند
unparalleled بی مانند
plumelike پر مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com