Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
vulval
دارای شکافی شبیه فرج
vulvar
دارای شکافی شبیه فرج
vulvate
دارای شکافی شبیه فرج
Search result with all words
palmatifid
دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
Other Matches
chalybeate
دارای مزه شبیه باهن
subhuman
دارای صفاتی شبیه انسان
ulotrichous
دارای موهای شبیه پشم
squeaker
دارای صدای شبیه جغد یا موش
homogamic
دارای گلهای شبیه بهم ومتجانس
homogamous
دارای گلهای شبیه بهم ومتجانس
drupaceous
دارای میوه الویی شبیه الو
pentadactylate
دارای پنج زائده شبیه پنجه
diatomaceous
دارای جدار سیلیسی شبیه گمزادان
ribby
دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
leg of mutton
دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
conchoidal
دارای پستی وبلندی هایی شبیه داخل صدف
squeaky
جیغ جیغو دارای صدای شبیه جغد یاموش
hardtop
اتومبیلی شبیه اتومیلهای کروکی که دارای سقف سخت فلزی میباشد
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
zincy
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincky
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
substantive
شبیه اسم دارای خواص اسم
venosity
شبیه ورید دارای ورید
micrology
مو شکافی
trifid
سه شکافی
enterotomy
روده شکافی
butt seam weld
جوشکاری شکافی
autopsies
کالبد شکافی
ovariotomy
تخمدان شکافی
butt welding
جوشکاری شکافی
autopsy
کالبد شکافی
forging crack
اهنگری شکافی
zootomy
جانور شکافی
quadrifid
چهار شکافی
dissection
کالبد شکافی
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
scalpels
چاقوی کالبد شکافی
scalpel
چاقوی کالبد شکافی
keratotome
چاقوی قرنیه شکافی
keratome
چاقوی قرینه شکافی
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
hacks
شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hacked
شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
balacava
پوشش ضد اتش سر و گردن با شکافی جلو صورت
hack
شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
embrasure
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
embrasures
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
vivisectional
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection
زنده شکافی تشریح جانور زنده
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
pygidial
شبیه دم
make
شبیه
imitation
شبیه
imitations
شبیه
simulant
شبیه
more like;most like
شبیه تر
luteous
شبیه گل
near
شبیه
wifelike
شبیه زن
near-
شبیه
neared
شبیه
feathery
شبیه به پر
nearer
شبیه
womanlike
شبیه زن
nearest
شبیه
nearing
شبیه
nears
شبیه
medal
شبیه
medals
شبیه
similiar
شبیه
similar to that
شبیه به ان
akin
<adj.>
شبیه
similar
شبیه
analogous
شبیه
makes
شبیه
simile
شبیه
similar
<adj.>
شبیه
anthoid
شبیه به گل
quasi
شبیه
papilionaceous
شبیه
like
<adj.>
شبیه
related
<adj.>
شبیه
alike
<adj.>
شبیه
personator
شبیه
similes
شبیه
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
encephaloid
شبیه مغز
simulation
شبیه سازی
simulators
شبیه ساز
assimilating
شبیه ساختن
dermoidal
شبیه پوست
molluscoid
شبیه نرم تن
trochal
شبیه چرخ
typal
شبیه نمونه
equaled
همرتبه شبیه
protean
شبیه Proteus
carinal
شبیه زورق
prismoidal
شبیه منشور
equal
همرتبه شبیه
spongy
شبیه اسفنج
butyraceous
شبیه کره
psittaceous
شبیه طوطی
simulator
شبیه ساز
phylloid
شبیه برگ
plexiform
شبکهای شبیه رگ
plexiform
شبیه شبکه
vaulty
شبیه طاق
platy
شبیه بشقاب
vee
شبیه حرف v
piscine
شبیه ماهی
vestibular
شبیه رخت کن
vestibular
شبیه اتاقک
platinoid
شبیه پلاتین
pisiform
شبیه نخود
assimilate
شبیه ساختن
virgulate
شبیه میله
assimilated
شبیه ساختن
assimilates
شبیه ساختن
likes
شبیه همچون
vapory
شبیه بخار
ursine
شبیه خرس
uncial
شبیه یک دوازدهم
tafia
مشروبی شبیه رم
simulations
شبیه سازی
polypous
شبیه بواسیرلحمی
polypose
شبیه بواسیرلحمی
anthropomorphic
شبیه انسان
humanoid
شبیه انسان
humanoids
شبیه انسان
ungual
سم دار شبیه سم
grapy
شبیه انگور
plumy
شبیه پر کرکی
more like;most like
شبیه ترین
shrubby
شبیه بوته
spheroid
شبیه کره
gypsies
شبیه کولی
gypsy
شبیه کولی
splenoid
شبیه به طحال
scotic
شبیه اسکاتلندیها
sagittate
شبیه تیر
popish
شبیه کاتولیک
osteal
شبیه استخوان
equals
همرتبه شبیه
equalling
همرتبه شبیه
liverish
شبیه جگر
stomatic
شبیه دهان
computer simulation
شبیه سازی
stubbly
شبیه کاهبن
spatulate
شبیه مرهم کش
spathulate
شبیه مرهم کش
soupy
شبیه ابگوشت
simulant of
مانند شبیه
bent
علف شبیه نی
semblable
شباهت شبیه
sloughy
شبیه دله
snakelike
شبیه مار
palmate
شبیه پنجه
sculpturesque
شبیه مجسمه
screwlike
شبیه اچار
snuffy
شبیه انفیه
panduriform
شبیه ویولون
crystalloid
شبیه بلور
palating
شبیه کاخ
ovine
شبیه گوسفند
gipsies
شبیه کولی
styloid
شبیه نیزه
ophitic
شبیه مار
ophidian
شبیه مار
chylaceous
شبیه کیلوس
chochleate
شبیه صدف
tonsillar
شبیه لوزتین
trapezium
شبیه ذوذنقه
trichoid
شبیه موی
equalled
همرتبه شبیه
steamy
شبیه بخار
steamiest
شبیه بخار
chartaceous
شبیه کاغذ
reniform
شبیه کلیه
steamier
شبیه بخار
equaling
همرتبه شبیه
dermoid
شبیه پوست
quasi easement
حق شبیه به حق ارتفاق
nomological
شبیه قانون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com