English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
triform دارای شکل سه تایی
Search result with all words
trey پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
Other Matches
ternal سه تایی
triplex سه تایی
n ary N تایی
triplet سه تایی
senary شش تایی
diphyletic دو تایی
n adic N تایی
ternary سه تایی
trine سه تایی
triad سه تایی
ternate سه تایی
nine نه تایی
nines نه تایی
trinal سه تایی
trinary سه تایی
triads سه تایی
threescore شصت تایی
triform شکل سه تایی
trios سه نفری سه تایی
quintets پنج تایی
fourteen چهارده تایی
quintet پنج تایی
quadruple چهار تایی
laotian مردم تایی
lao مردم تایی
lao زبان تایی
n ary operator عملگر N تایی
vigesimal بیست تایی
triploidy حالت سه تایی
tuple چند تایی
ternary alloy الیاژ سه تایی
sexagesimal شصت تایی
ternary mixture مخلوط سه تایی
sexagenary شصت تایی
septimal هفت تایی
qyaternary چهار تایی
troika هر دسته سه تایی
quinquepartite پنج تایی
quadric چهار تایی
trio سه نفری سه تایی
trilogies گروه سه تایی
tern یک دسته سه تایی
terns یک دسته سه تایی
fourteener چهارده تایی
triad مجموعه سه تایی
duodenary دوازده تایی
triads مجموعه سه تایی
leashes دسته سه تایی
trilogy گروه سه تایی
leash دسته سه تایی
ennead دسته نه تایی
quadrupled چهار تایی
duodecimal دوازده تایی
quadruples چهار تایی
nonary گروه نه تایی
quadrupling چهار تایی
quintuplets پنج تایی
quintuplet پنج تایی
pentad دسته پنج تایی
ogdoad گروه هشت تایی
stephan quintet پنج تایی استفان
octad گروه هشت تایی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
ternate سومین گروه سه تایی
pentagram شکل پنج تایی
ternary سومین گروه سه تایی
gleek یکجوربازی سه تایی درورق سه اس
quadripartite چهار تایی چهارسویی
go dan kumite مبارزه با ضربههای 5 تایی
laotian اهل لائوس زبان تایی
nineteen نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteens نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
quincunx ارایش پنج تایی گل یابرگ گیاه
icosi پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
hexadecimal notation نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hex نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
triple tongue نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
all but a few همه به غیر از چند تایی [چند نفری]
quintuple تبدیل به پنج کردن پنج تایی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
pentamerous پنج جزئی پنج تایی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
cells در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cell در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
fraught with دارای
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
three legged دارای سه پا
iodic دارای ید
footy دارای پا
glochidiate دارای مو
trilinear دارای سه خط
three-legged دارای سه پا
cingulate دارای کمربند
chymiferous دارای کیموس
beneficial <adj.> دارای مزیت
chinned دارای چانه
bichrome دارای دو رنگ
cephalous دارای کله
expedient <adj.> دارای مزیت
capitated دارای سرمجزا
cirrous دارای اویز
cloven foot دارای پا یا سم شکافته
dichotomous دارای دو بخش
diandrous دارای دوپرچم
declinatory دارای تمایل
dartrous دارای تبخال
cuspidal دارای برامدگی
cretaceous دارای گچ فراوان
crepitant دارای صدای خش خش
calcic دارای اهک
calcareous دارای کلسیم
handy [useful] <adj.> دارای مزیت
bimolecular دارای دوملکول
bimorphemic دارای دوشکل
bimotored دارای دوموتور
binaural دارای دو گوش
binocular دارای دو چشم
binuclear دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
binucleated دارای دو هسته
bipartite دارای دوقسمت
biradial دارای دوشعاع
biramous دارای دو شاخه
bisulcate دارای دوشکاف
bizonal دارای دومنطقه
bodied دارای بدن
buckish دارای خوی بز
bumpiness دارای برامدگی
dimorphic دارای دو شکل
dimply دارای فرورفتگی
dipetalous دارای دوگلبرگ
incompetent <adj.> دارای ضعف
incapacitated <adj.> دارای ضعف
geniculate دارای زانویی
glanduliferous دارای غد دکوچک
glary دارای تشعشع
inable <adj.> دارای ضعف
impotent <adj.> دارای ضعف
unfit <adj.> دارای ضعف
incapable <adj.> دارای ضعف
haired دارای موی ...
hearted دارای قلب ...
heterogamous دارای مادگی ها
nitrous دارای شوره
hexameter دارای شش وزن
assiduous <adj.> دارای پشتکار
foliolate دارای برگچه
studious <adj.> دارای پشتکار
diplopodous دارای هزار پا
dipolar دارای دو قطب
dipteran دارای دو بال
dolose دارای قصدجرم
double tongued دارای دوقول
sedulous <adj.> دارای پشتکار
industrious <adj.> دارای پشتکار
dyslogistic دارای خاطرات بد
hardworking <adj.> دارای پشتکار
diligent <adj.> دارای پشتکار
entitative دارای وجودخارجی
far reaching دارای اثرزیاد
febile دارای حالت تب
feldspathic دارای فلدسپار
fibrinous دارای مودلیفی
floaty دارای اب نشین کم
homolographic دارای قرینه
bicentric دارای دومرکز
copperbottomed دارای ته مسی
splashing دارای ترشح
auxiliary <adj.> دارای مزیت
assistant <adj.> دارای مزیت
twofold دارای دو چیز
administrable <adj.> دارای مزیت
elective دارای حق انتخاب
electives دارای حق انتخاب
hook nosed دارای بینی کج
hook-nosed دارای بینی کج
overlapping دارای اشتراک
bodily دارای بدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com