Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
whorish
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
Other Matches
epithetical
دارای صفات یا القال
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
autosexing
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
echinoid
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
wittol
مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
saturnalia
هرزگی
debauch
هرزگی
lubricous
هرزگی
lasciviousness
هرزگی
libertinage
هرزگی
salacity
هرزگی
salaciousness
هرزگی
gracelessness
هرزگی
reprobation
هرزگی
harlotry
هرزگی
dissoluteness
هرزگی
priapism
هرزگی
incontinence
هرزگی
lechery
هرزگی
raffishness
هرزگی
obscenity
هرزگی
lewdness
هرزگی
licentiousness
هرزگی
incontinency
هرزگی
profligacy
هرزگی
rakishness
هرزگی
lewdly
به هرزگی
obscenities
هرزگی
libertinism
هرزگی
debauchery
هرزگی
ribaldry
هرزگی
dissolutely
ازروی هرزگی
profligately
ازروی هرزگی
salaciously
از روی هرزگی
beastliness
هرزگی سبعیت
prurience
حکه هرزگی
depravity
هرزگی بدکرداری
licentious
مبنی بر هرزگی
perverseness
هرزگی فساد
rakishly
ازروی هرزگی
licentiously
از روی هرزگی
to gratify ones passions
هرزگی کردن
dissolute
ازروی هرزگی
lecherously
از روی هرزگی
whoredom
فحشاء هرزگی
pruriency
حکه هرزگی
obscenely
از روی هرزگی
flagitiousness
وقاحت هرزگی
makings
صفات یا
bawdry
هرزگی
[غیر مصطلح]
sportmanlike
صفات ورزشکارانه
womanliness
صفات زنانه
paternity
صفات پدری
secondary qualities
صفات ثانوی
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
interosculate
صفات مشترک داشتن
characterization
توصیف صفات اختصاصی
homozygote
واجد صفات پدرومادر
osculation
تماس اشتراک صفات
admirable qualitics
صفات پسندیده یاستوده
attributes of god
صفات یا اسامی خدا
qualities inhering in a person
صفات جبلی شخص
germanity
صفات ویژه المانی
osculate
صفات مشترک داشتن
pattern
الگو صفات فردی
ethos
صفات وشخصیت انسان
patterns
الگو صفات فردی
animalization
واجد صفات حیوانی
quantitative
بیان شده بر حسب صفات
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
quantitatively
بیان شده بر حسب صفات
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
disfeature
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
These qualities are esteemed by managers.
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism
صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
odoriferous
دارای بو
iodic
دارای ید
footy
دارای پا
three legged
دارای سه پا
fraught with
دارای
glochidiate
دارای مو
bilabiate
دارای دو لب
trilinear
دارای سه خط
three-legged
دارای سه پا
antithetic
دارای ضد ونقیض
divan
دارای دوفرفیت
glanduliferous
دارای غد دکوچک
rugose
دارای رکه
shelterer
دارای حفاظ
divans
دارای دوفرفیت
short-range
دارای برد کم
short range
دارای برد کم
antithetical
دارای ضد ونقیض
reversioner
دارای حق رجوع
longheaded
دارای سردراز
shoaly
دارای جاهای کم اب
monandrous
دارای یک شوهر
arbitrative
دارای اختیارحکمیت
sabulous
دارای شن ریزه
sexagenary
دارای سن 06 تا96
ledgy
دارای طاقچه
mammilate
دارای پستان
muciferous
دارای مخاط
geniculate
دارای زانویی
magneto
دارای مغناطیس
bodily
دارای بدن
lean to
دارای چارطاقی
aluminous
دارای زاج
adamantean
دارای تلئلو
handy
<adj.>
دارای مزیت
self abnegating
دارای کف نفس
twofold
دارای دو چیز
amphibolic
دارای دو معنی
rifled
دارای خان
miasmal
دارای دمه بد بو
miasmatic
دارای دمه بد بو
overlapping
دارای اشتراک
elective
دارای حق انتخاب
feldspathic
دارای فلدسپار
redundant
دارای اطناب
stannous
دارای قلع
stannic
دارای قلع
plumose
دارای دسته پر
hook nosed
دارای بینی کج
basined
دارای ابگیر
staminate
دارای جرثومه نر
hook-nosed
دارای بینی کج
floaty
دارای اب نشین کم
deficient
دارای کمبود
sulfureous
دارای گوگرد
squib
دارای صدای فش فش
squibs
دارای صدای فش فش
strontic
دارای استرونیوم
bichrome
دارای دو رنگ
bicentric
دارای دومرکز
straight line
دارای خط مستقیم
low spirited
دارای روحیه بد
low-spirited
دارای روحیه بد
fibrinous
دارای مودلیفی
lippy
پر رو دارای لب اویزان
legitimate
دارای حق مشروع
lobated
دارای نرمه
sonant
دارای اهنگ
aulait
دارای شیر
social minded
دارای افکاراجتماعی
electives
دارای حق انتخاب
artiodactylous
دارای سم شکافته
silicifoeous
دارای در کوهی
artiodactyl
دارای سم شکافته
equivocal
دارای دومعنی
spiriferous
دارای عضومارپیچی
foliolate
دارای برگچه
legitimated
دارای حق مشروع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com