English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English Persian
long lived دارای عمر دراز
long-lived دارای عمر دراز
longevous دارای عمر دراز
Search result with all words
full bottomed دارای دنباله دراز
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
longicorn دارای شاخک دراز
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
spindle shanked دارای پاهای دراز وباریک لندوک
spondee وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
Other Matches
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
toom دراز
long دراز
to piece out دراز
oblongs دراز
oblong دراز
to eke out دراز
to be prolonged دراز
long headed سر دراز
longish دراز
macro دراز
linear دراز
dolichomorphic دراز تن
longheaded دراز سر
lengthwise دراز
prolix دراز
long- دراز
lengthy دراز
longs دراز
oblongated دراز
longest دراز
verbose دراز
longer دراز
longed دراز
long range دراز مدت
lengthening دراز کردن
long bone استخوانهای دراز
blue moon زمان دراز
ileum روده دراز
proboscises پوزه دراز
proboscis پوزه دراز
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
long eared گوش دراز
gangling طولانی و دراز
lengthened دراز شدن
verbalization دراز گویی
long necked گردن دراز
lengthened دراز کردن
lengthening دراز شدن
far-fetched دور و دراز
far fetched دور و دراز
oblongs دراز پهنا
at full length دراز کشیده
long-life عمر دراز
long life عمر دراز
prolixity دراز نویسی
long-drawn-out دور و دراز
long-time دراز مدت
prolongate دراز کردن
protract دراز کردن
long-winded دراز نفس
long winded دراز نفس
lengthens دراز کردن
lengthens دراز شدن
streek دراز کردن
lanternjaws چانه دراز
lantern jawed چانه دراز
elongates دراز شدن
in the long run در دراز مدت
oblong دراز پهنا
inductile دراز نشو
drag on <idiom> دراز کردن
couchant دراز کشیده
morella cherry گیلاس دم دراز
narrower دراز وباریک
elongate دراز کردن
elongate دراز شدن
lanky دراز وباریک
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
codling یکجورسیب دراز
pintail اردک دم دراز
long term <adj.> دراز مدت
long run [American E] <adj.> دراز مدت
codlin یکجورسیب دراز
weedy دراز و باریک
narrow دراز وباریک
string چسبناک دراز
snipe نوک دراز
elongation دراز شدگی
sniped نوک دراز
snipes نوک دراز
sniping نوک دراز
to stretch out دراز کردن
extend دراز کردن
oblonated دراز :درازنا
wader مرغ دراز پا
longevity دراز عمری
narrowest دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
longeval دراز عمر
long wind دراز نفسی
elongating دراز کردن
long shunt شنت دراز
lengthen دراز کردن
elongating دراز شدن
longer-term دراز مدت
long term دراز مدت
long-term دراز مدت
long run دراز مدت
longhead کله دراز
lengthen دراز شدن
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
stretch دراز کردن
elongates دراز کردن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
orangoutang بوزینه دست دراز
mongoose میمون پوزه دراز
johnboat قایق دراز و باریک
orangutan بوزینه دست دراز
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
proboscis monley بوزینه دراز بینی
prolate دوک وار دراز
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
spindle دراز و باریک شدن
spindles دراز و باریک شدن
chatterbox ادم روده دراز
tractile لوله شو دراز شدنی
paidle یکجوربیل دسته دراز
long necked flask بالن گردن دراز
long term memory حافطه دراز مدت
chaise longue نوعی نیمکت دراز
chatterboxes ادم روده دراز
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
windbags نطاق روده دراز
longhorn گوسفند شاخ دراز
mongooses میمون پوزه دراز
longhorn گاو شاخ دراز
abusive ناسزاوار زبان دراز
porrect دراز کردن جلوگذاردن
to live a long life عمر دراز کردن
to make old bones عمر دراز کردن
chaises longues نوعی نیمکت دراز
interminably بطور بسیار دراز
long-lived دراز عمر معمر
long lived دراز عمر معمر
toboggan سورتمه دراز و باریک
toboggans سورتمه دراز و باریک
verbose دراز نویس درازگو
windbag نطاق روده دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
tusk دندان دراز وتیز
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
scoldpaceous مانند نوک دراز
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
hatchet face صورت دراز وباریک
scolopax جنس نوک دراز
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
tusks دندان دراز وتیز
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
godwit نوک دراز ابی
grallatorial وابسته به دراز پایان
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
gibbon میمون دراز دست
gibbons میمون دراز دست
ringtail تلیله نوک دراز
longer-term دوره دراز مدت
ileitis اماس روده دراز
long-term دوره دراز مدت
secular trend روند دراز مدت
ileal وابسته به روده دراز
ileac وابسته به روده دراز
weeding دراز و لاغر پوشاک
weeded دراز و لاغر پوشاک
weed دراز و لاغر پوشاک
reach دراز کردن دست
deferred liability دیون دراز مدت
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
extended pole piece قطبک دراز شده
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
mygale موش پوزه دراز
repose دراز کشیدن غنودن
elongating دراز کردن امتداد دادن
pitpan یکجور کرجی دراز و ته پهن
pope head جاروب گردیا دسته دراز
prolix خسته کننده روده دراز
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
wands هدف باریک و دراز چوبی
right angled parallelogram مربع مستطیل چارگوش دراز
wand هدف باریک و دراز چوبی
i lay on the grass روی علف دراز کشیدم
longhead شخص دراز سر مال اندیش
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
fly rod چوب مجوف دراز ماهیگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com