Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
tender minded
دارای فکر حساس
Search result with all words
hypersensitive
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
tentacular
دارای شاخک حساس
Other Matches
tentacle
شاخک حساس ریشه حساس
tentacles
شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
critical
حساس
feisty
حساس
key
<adj.>
حساس
sensate
حساس
activator
حساس گر
passible
حساس
tendered
حساس
tenderest
حساس
tendering
حساس
elastic demand
حساس
tender
حساس
alive
حساس
sensor
حساس
prominent
حساس
acute
حساس
sensitive clay
رس حساس
exquisite
حساس
sensitive
حساس
techy
حساس
sharp nosed
حساس
susceptive
حساس
supersensitive
حساس
thin skinned
حساس
ticklish
حساس
delicate
حساس
vigilant
حساس
elastic
حساس
sentimental
حساس
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
vibrissa
موی حساس
mimosa
گیاه حساس
kittle
هوشیار حساس
tender
حساس بودن
key position
شغل حساس
it touched him on the raw
بنقطه حساس
jumpy
بیقرار حساس
keop soo
نقاط حساس
key points
نقاط حساس
key terrain
زمین حساس
perceptive
حساس و باهوش
tendered
حساس بودن
sensitively
بطور حساس
sensitive zone
منطقه حساس
sensitization
حساس سازی
sensitization
حساس شدن
sensitizer
حساس کننده
sensory nerves
پیهای حساس
skinless
خیلی حساس
supersensitive
فوق حساس
insensible
غیر حساس
sensitive plant
گیاه حساس
senseful
خیلی حساس
tenderest
حساس بودن
tendering
حساس بودن
overstrung
خیلی حساس
palpi
شاخک حساس
insensitivity
غیر حساس
insensitive
غیر حساس
pixilated
خیلی حساس
sensitization
حساس کردن
supersensitive
حساس شده
sensitize
حساس کردن
critical mass
توده حساس
critical position
پوزیسیون حساس
sensitizes
حساس کردن
sensitizes
حساس شدن
sensitizing
حساس کردن
sensitised
حساس کردن
elastic supply
عرضه حساس
sensitizing
حساس شدن
a sensitive subject
[topic]
موضوعی حساس
feelingly
بطور حساس
starker
حساس سفت
starkest
حساس سفت
sensitize
حساس شدن
sensitising
حساس شدن
sensitising
حساس کردن
sensitises
حساس شدن
sensitises
حساس کردن
sensitised
حساس شدن
sensitized
حساس کردن
sensitized
حساس شدن
hygrosensitive
حساس به رطوبت
critical facility
تاسیسات حساس
starkly
حساس سفت
critical item
اماد حساس
stark
حساس سفت
hyperaesthetic
زیاده از حد حساس
tenderising
حساس کردن
tenderises
حساس کردن
high strung
بسیار حساس
tenderize
حساس کردن
tenderised
حساس کردن
tenderized
حساس کردن
tenderizing
حساس کردن
gleg
حساس باهوش
tenderizes
حساس کردن
sensitive to light
حساس نسبت به روشنایی
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
context sensitive help
کمک حساس به قرینه
pressure sensitive pen
قلم حساس به فشار
touch panel
صفحه حساس به تماس
context sensitive
حساس نسبت به متن
hypergolic fuel
سوخت فوق حساس
supersensitive
فوق العاده حساس
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
touchier
نازک نارنجی حساس
touchiest
نازک نارنجی حساس
touchy
نازک نارنجی حساس
inelastic demand
تقاضای غیر حساس
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
tentacles
موی حساس جانور
soft boiled
نیم بند حساس
susceptible to pain
حساس نسبت بدرد
sentient
حساس دستخوش احساسات
electrosensitive paper
کاغذ حساس الکترونیکی
laminitis
اماس لایههای حساس
vital points
نقاط حساس بدن
dipneedle circuit
مدار حساس مغناطیسی
kyusho
نقاط حساس بدن
key position
موضع حساس و مهم
tentacular
شبیه شاخک حساس
key terrain features
عوارض حساس زمین
detecting circuit
مدار حساس مین
palpus
شاخک حساس سبیل
susceptible
حساس مستعد پذیرش
sensitivity
حساس بودن به چیزی
sensitivities
حساس بودن به چیزی
tentacle
موی حساس جانور
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
touch sensitive display
صفحه نمایش حساس لمسی
light sensitive resistor
مقاومت حساس در برابر نور
light sensitive layer
لایه یا قشر حساس در برابرنور
sensitive
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
light sensitive cell
سلول حساس در برابر نور
homing mine
مین حساس به انعکاس امواج
hypergolic fuel
سوخت خیلی حساس به اشتعال
fluxgate
وسیله حساس به مین مغناطیسی
photoconductor
هادی حساس نسبت به نور
electrosensitive
چاپ با کاغذ حساس به الکترون
dunnite
نوعی ماده منفجر حساس
sensory
وابسته به مرکز احساس حساس
photodiode
دیود حساس نسبت به نور
pressure sensitive keyboard
صفحه کلید حساس به فشار
panchromatic
حساس نسبت بهمه رنگها
detector paper
کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
otocyst
عضو حساس شنوایی بی مهرگان
dermis
قسمت حساس وعروقی میان پوست
jelly bean
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
photocell
یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
supersensitive
ماسوره یا مین فوق العاده حساس
case sensitive
حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
heliogravure
گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
tag line
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
vital point
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
spicula
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
epicritic
تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
spicule
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
detector
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
emulsion laser storage
روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege
حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
formed
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
forms
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
laser
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
lasers
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
digitize
سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
sense switch
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
phototypesetter
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
wet bulb termometere
ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe
مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
surge
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
lighted
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surges
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
lightest
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surged
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
light
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
implosion weapon
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com