English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
unipotent دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
Other Matches
extrovert دارای رویش برونی
extroverts دارای رویش برونی
monomorphic or phous دارای یک شکل ثابت در همه مدت رویش
kil مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
spermatid سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
shoots رویش انشعابی رویش شاخه
shoot رویش انشعابی رویش شاخه
sovereign دارای قدرت عالیه
limitary دارای قدرت محدود
anticipative دارای قدرت پیشگویی
cogent دارای قدرت وزور
omnificent دارای قدرت خلاقه
prepotent دارای قدرت کامل
sovereigns دارای قدرت عالیه
influential دارای نفوذ و قدرت
independent دارای قدرت مطلقه
hold the reins <idiom> ادم دارای قدرت ونفوذ
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
totipotent دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
scepter دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
top drawer دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
superfluid جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
spermatogonium سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
ablest پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
trapped زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
referenda حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
Family prayer rug فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
salt bag کیسه نمک [بافتی پارچه ای یا زیر و رو و یا بصورت قالیچه کوچک دارای پرز که جهت نگهدای از نکمک یا غلات بافته شده.]
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
coincidence circuit یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
germination رویش
orthotropism رویش عمودی
ovular growth رویش تخمک
gigas رویش بلند تر
growing point نقطه رویش
extroversion رویش برونی
excrescency رویش ناهنجارنسوج
excrescences رویش ناهنجار
mushroom growth رویش تند
intergrowth رویش توام
excrescence رویش ناهنجار
ingrowth رویش درونی
vegetive رویش کننده
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
pubescence رویش مو درپشت زهار
vegetative روینده رویش کننده
She is on familiar (intimate) terms with me. با من رویش باز است
cockles رویش زگیل مانند
cockle رویش زگیل مانند
herbicide مواد ضد رویش گیاه
herbicides مواد ضد رویش گیاه
germinative وابسته به رویش تخم
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
endomorphism رویش از روپوست درون دگرگونی
his face is p with small pox رویش ازابله پرازچاله است
endomorphy رویش از روپوست درون دگرگونی
hyperostosis رویش غیر طبیعی استخوان
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
I cannot look him in the face again. دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
prolotherapy اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
micronucleus یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
data cell سلول
cells سلول
zoogamete سلول
cell سلول
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
palimpsest نسخه خطی یا دست نوشتهای که نوشتهء روی ان پاک شده و دوباره رویش نوشته باشند
cells پیل سلول
transformer cell سلول ترانسفورماتور
unit cell سلول واحد
mononuclear سلول یک هستهای
phagocytosis سلول خواری
cells سلول یکنفری
photo cell سلول فتوالکتریک
photoconductive cell سلول فوتورسانا
photoelectric cell سلول فتوالکتریکی
photoelectric cell سلول فتوالکتریک
pixel سلول تصویر
celluloid مانند سلول
odontoblast سلول دندانی
nerve cell سلول عصبی
cell سلول یکنفری
scarlet sage سلول اتشی
storage cell سلول انباره
stractural cell سلول ساختاری
memory cell سلول حافظه
galvanic cell سلول گالوانی
cellulous سلول دار
cleaves شکافتن سلول
ward سلول زندان
wards سلول زندان
cytology سلول شناس
data cell سلول داده
gonocyte سلول جنسی
gonium سلول نطفه
cell پیل سلول
cleaved شکافتن سلول
germ cell سلول تخم
germ cell سلول نطفه
cleave شکافتن سلول
cellule سلول کوچک
cellulated سلول دار
gametangium سلول جنسی
accumulator cell سلول اکومولاتور
solar cells سلول خورشیدی
active cell سلول فعال
lymph cell سلول لنف
cellular سلول دار
solar cell سلول خورشیدی
binary cell سلول دودویی
syncytium سلول چند هسته ایی
selenium cell سلول سلنیومی
locular سلول دار
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
phagocyte سلول بیگانه خوار
progamete سلول مولد تخمچه
primitive cell سلول واحد ابتدایی
cataplasia تغییرات قهقهرایی در سلول
endoderm لیف درخت یا سلول
interneural وابسته به سلول عصب
gonocyte سلول تولید کننده
cellulosic ساخته شده از سلول
intracellular واقع در درون سلول
interneuron وابسته به سلول عصب
karyoplasm پرتوپلاسم هسته سلول
ideal galvanic cell سلول گالوانیکی ایده ال
spermatogonium سلول موجد تخم
barrier layer cell سلول لایه سدی
ectoclast پوسته خارجی سلول
half cell potential پتانسیل نیم سلول
half cell reaction واکنش نیم سلول
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
acrosome برجستگی قدامی سلول جنسی نر
enclosure سلول تارکان دنیا [دین]
engramme تحولات دائمی هسته سلول
eletric eye سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
light sensitive cell سلول حساس در برابر نور
engram تحولات دائمی هسته سلول
endosarc قسمت درونی سفیده سلول
macrogamete سلول جنسی ماده بزرگتر
ovum سلول نطفه ماده تخمک
lysis زوال وفساد سلول وغیره
microphage سلول میکروب خوار کوچک
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
karyokinesis تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
chromatolysis تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
solar cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
photovoltaic cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
gonogenesis کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
lysate محصول زوال وفساد تدریجی سلول
nucleolus هستک گرد میان هسته سلول
fibrocyte سلول دوکی شکل بافت همبندی
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
gametogenesis ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
histogram نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ontogeny رشد شناسی تاریخچه رشد و رویش موجودات
mitosis تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
zero condition حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
meiosis تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
gamete سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
haplosis تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com