English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
polar دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
Other Matches
record گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
holohedral دارای بلورهای متقارن
homocercal دارای دم قرینه متقارن الذنب
isocline دارای شیب متقارن ومساوی
anisometric دارای قسمتهای غیر متقارن
radiosymmetrical دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noises که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
flux فلوی مغناطیسی شار الکتریکی یامغناطیسی
electromagnetism خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
fields محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
electromagnetic ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
fielded محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
gyromagnetic وابسته به خواص مغناطیسی جسم الکتریکی چرخنده
electrode sweep جمع اوری مین با استفاده ازکابل الکتریکی یا مغناطیسی
magnetic قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
electromagnet اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
magnetic دارای نیروی مغناطیسی
recorders وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
recorder وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
isomagnetic دارای نیروی مغناطیسی متساوی
isodynamic دارای نیروی مغناطیسی مساوی
shunt wound دارای سیم پیچ مغناطیسی انحرافی
coulomb's law نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
equisignal zone منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
magnetic tapes موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
magnetic tape موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
reads گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
agonic line خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
softer که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softest که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
simultaneous متقارن
symmetric متقارن
concurrent متقارن
homolographic متقارن
isochronal متقارن
symmetrical متقارن
palindromes متقارن
palindrome متقارن
isochronous متقارن
symmetrization متقارن
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
asymmetrical غیر متقارن
zygomorphic متقارن الطرفین
axisymmetric متقارن محوری
polarize متقارن کردن
bilateral متقارن الطرفین
polarised متقارن کردن
polarizing متقارن کردن
axially symmetric متقارن محوری
polarises متقارن کردن
polarising متقارن کردن
polarizes متقارن کردن
equilateral ازدوطرف متقارن
symmetric list لیست متقارن
symmetry top فرفرهای متقارن
symmetry substance ماده متقارن
times متقارن ساختن
symmetric matrix ماتریس متقارن
timed متقارن ساختن
symmetrical distribution توزیع متقارن
time متقارن ساختن
symmetry stretching کشش متقارن
symmetry vibration ارتعاش متقارن
symmetric هم اندازه متقارن
symmetrical system جریان متقارن
syzygy جفت متقارن
symmetrize متقارن ساختن
turkish knot گره متقارن
centrosymmetric متقارن مرکزی
summetrical defence دفاع متقارن
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
symmetry double bond پیوند دوگانه متقارن
symmetrical pawn structure ساختمان پیادهای متقارن
balanced transmission line سیم انتقال متقارن
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
subcordate بشکل قلب غیر متقارن
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic deflector یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
Gulli motife [نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
cypher [حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
magnetic flux density چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
dispersion پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic flux فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportion متناسب کردن متقارن کردن
proportions متناسب کردن متقارن کردن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
grid magnatic angle زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
magnetic tape recording ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
electric الکتریکی
electrotechnical الکتریکی
electrical الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
isolating به صورت الکتریکی
isolates به صورت الکتریکی
resistor مقاومت الکتریکی
resistors مقاومت الکتریکی
isolate به صورت الکتریکی
electric shock شوک الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
electric shocks شوک الکتریکی
transcriptions ضبط الکتریکی
electric apparatus دستگاه الکتریکی
electrical conductivity هدایت الکتریکی
conduction رسانایی الکتریکی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
electric energy انرژی الکتریکی
gasoline electric بنزین الکتریکی
electric filter صافی الکتریکی
all electric تماما" الکتریکی
electric eye چشم الکتریکی
magic eye چشم الکتریکی
galvano cautery داغ الکتریکی
electric attraction جاذبه الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
dielectric stress بار دی الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
dielectric strength پایدار دی الکتریکی
electric wave موج الکتریکی
flash fuze چاشنی الکتریکی
voltages فشار الکتریکی
voltage فشار الکتریکی
dielectric viscosity لختی دی الکتریکی
dielectric strain بار دی الکتریکی
electric traction قوه الکتریکی
dielectric polarization قطبش دی الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
dielectric power قدرت دی الکتریکی
electric flux شار الکتریکی
electric force نیروی الکتریکی
electric heater گرم کن الکتریکی
electric tension فشار الکتریکی
electric traction کشش الکتریکی
corona discharge تخلیه الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
static breeze وزش الکتریکی
images تصویر الکتریکی
image تصویر الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
electrodes قطب الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
electrode قطب الکتریکی
tachogenerator دورسنج الکتریکی
electrical analogue مشابهات الکتریکی
discharge تخلیه الکتریکی
electrical angle زاویه الکتریکی
discharges تخلیه الکتریکی
electrical connections اتصالات الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com