English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
Search result with all words
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
Other Matches
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
overcast پوشیده
private پوشیده
painted پوشیده
privates پوشیده
crypto پوشیده
shaded پوشیده
larvated پوشیده
occult پوشیده
covert پوشیده
recondite پوشیده
feathered پوشیده
crested پوشیده
impenetrable پوشیده
inapparent پوشیده
furry خز پوشیده
latent پوشیده
dressed پوشیده
florid پوشیده از گل
defilade پوشیده
veiled پوشیده
furriest خز پوشیده
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
shod کفش پوشیده
glace پوشیده ازشکر
bosky پوشیده از بوته
bosky پوشیده ازبیشه
snowy پوشیده از برف
blotchy پوشیده از لکه
acloud پوشیده از ابر
armor basis پوشیده با زره
verrucous پوشیده از گندمه
verrucose پوشیده از گندمه
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
habilitate لباس پوشیده
cloudy پوشیده از ابر
grassy پوشیده از چمن
ivied پوشیده از پاپیتال
covert پوشیده پوشپر
storehouse انبار سر پوشیده
secret اسرارامیز پوشیده
secrets اسرارامیز پوشیده
uncovered غیر پوشیده
plumbeous پوشیده از سرب
surmounted with snow پوشیده از برف
robed in bleck سیاه پوشیده
rolling country زمین پوشیده
sadly dressed جامه غم پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
scurvy پوشیده از شوره
solvated حلال پوشیده
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
storehouses انبار سر پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
concealed پوشیده شده
latent defect نقض پوشیده
feathery پوشیده ازپر
masked depression افسردگی پوشیده
masked epilepsy صرع پوشیده
mystic sense معنی پوشیده
snow clad برف پوشیده
overgrown with plants پوشیده از گیاه
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
shrubby پوشیده از بوته
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
covered space فضای سر پوشیده
cryptical پوشیده مرموز
covered space فضای پوشیده
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
beetle پوشیده شدن
cryptogenous پوشیده سبب
cryptonimous پوشیده نام
beetles پوشیده شدن
cryptonym نام پوشیده
covered approach مسیر پوشیده
covered position موضع پوشیده
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
woody چوبی پوشیده از چوب
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
rich clad جامه فاخر پوشیده
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
ermined جامه قاقم پوشیده
woolskin پوست پوشیده ازپشم
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
woolfell پوست پوشیده ازپشم
in mourning جامه ماتم پوشیده
incog پوشیده بانام عوضی
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
he wears black سیاه پوشیده است
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
squamose پوشیده از فلس یاپولک
solvated proton پروتون حلال پوشیده
gesso سطح پوشیده از بتونه
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
dressed inred جامه سرخ پوشیده
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
bushed ازبوته پوشیده شده
covered approach راه نفوذی پوشیده
occultly بطور پوشیده یا پنهان
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
masks زمین پوشیده از دید و تیر
hidden پنهان کرده شده پوشیده
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
mask زمین پوشیده از دید و تیر
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
she wears a shirt پیراهن پوشیده است برتن دارد
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slushy <adj.> پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
pilose پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
encapsulated فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
geode سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
epithelialize پوشیده شدن باو یا تبدیل شدن به بافت مخاطی
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
glaciated ازیخ پوشیده شده زیرتاثیرعمل یخ واقع شده
garbed in silk جامه ابریشمی پوشیده ملبس بجامه ابریشمی
epithelize پوشیده شدن با و یا تبدیل شدن به بافت مخاطی
electrosensitive کاغذ چاپ پوشیده شده از فلر که میتواند حروف را توسط گرما با نوک مخصوص چاپ -Ddot matrix نمایش میدهد
You have got odd socks on . جورابهایت را لنگه به لنگه پوشیده ای
scutellate فلس دار پوشیده از فلس
raddled پوشیده شده اشتباه شده
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
flush kerb لبه همکف لبه پوشیده
it is wrapt in mystery پوشیده است نهانی است
phosphor صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
electroluminescent صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com