English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
substantivize دارای ماهیت کردن
Other Matches
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
transubstantiate قلب ماهیت کردن
denature طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
identifies مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmuted تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identifying مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmute تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
natures ماهیت
quiddity ماهیت
nature ماهیت
essence ماهیت
navigate ماهیت
navigated ماهیت
navigates ماهیت
navigating ماهیت
transubstantiation قلب ماهیت
transmutation قلب ماهیت
mertis of the case ماهیت دعوی
human nature ماهیت آدم
denaturation قلب ماهیت
mattering ماهیت جوهر
mattered ماهیت جوهر
matter ماهیت جوهر
matters ماهیت جوهر
essence وجود ماهیت
nature ماهیت خوی
natures ماهیت خوی
nature of the operation ماهیت عملیات
transmutation قلب ماهیت تکامل
transshape تغییر ماهیت دادن
transmutative قلب ماهیت یافتنی
transmutable قلب ماهیت یافتنی
coessentiality هم جوهری وحدت ماهیت
substantiates ماهیت جسمانی دادن به
substantiate ماهیت جسمانی دادن به
substantiated ماهیت جسمانی دادن به
substantiating ماهیت جسمانی دادن به
ipso facto بواسطه ماهیت خود فعل
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
qualities ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
quality ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
His speech was in the nature of an apology. ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
nature [of things] سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
catalyze دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflames دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate دارای پی کردن
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
gift دارای استعداد کردن
body دارای جسم کردن
vitaminize دارای ویتامین کردن
bodies دارای جسم کردن
fluoridate دارای فلورید کردن
tooth دارای دندان کردن
systemize دارای همست کردن
hydrogenate دارای هیدروژن کردن
hydroxylate دارای هیدروکسیل کردن
zigzag دارای پیچ و خم کردن
gifts دارای استعداد کردن
castellate دارای استحکامات کردن
ensoul دارای روح کردن
varnish دارای فاهرخوب کردن
tinkle دارای طنین کردن
tinkled دارای طنین کردن
whipstitch دارای مرز کردن
populating دارای جمعیت کردن
populates دارای جمعیت کردن
populate دارای جمعیت کردن
insoul دارای روح کردن
index :دارای فهرست کردن
zigzagged دارای پیچ و خم کردن
zigzagging دارای پیچ و خم کردن
zigzags دارای پیچ و خم کردن
crenellate دارای کنگره کردن
crenelate دارای کنگره کردن
varnishing دارای فاهرخوب کردن
personifying دارای شخصیت کردن
tinkles دارای طنین کردن
tinkling دارای طنین کردن
varnished دارای فاهرخوب کردن
varnishes دارای فاهرخوب کردن
transistorize دارای ترانسیتور کردن
vallum دارای استحکامات کردن
freckle خال دارای کک مک کردن
indexes :دارای فهرست کردن
personified دارای شخصیت کردن
personifies دارای شخصیت کردن
personify دارای شخصیت کردن
indexed :دارای فهرست کردن
embrasures دارای منفذ کردن
nationalizes دارای ملیت کردن
nitrogenize دارای نیتروژن کردن
nationalize دارای ملیت کردن
nationalising دارای ملیت کردن
nationalises دارای ملیت کردن
nationalised دارای ملیت کردن
personalize دارای شخصیت کردن
potentialize دارای استعداد کردن
nationalizing دارای ملیت کردن
rampart دارای استحکامات کردن
embrasure دارای منفذ کردن
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
prong دارای چنگک یا چنگال کردن
prongs دارای چنگک یا چنگال کردن
to p a thing person with athing کسی را دارای چیزی کردن
granulate دارای ذرات ریز کردن
methodize دارای روش یاقاعدهای کردن
to p a thing for a person کسی را دارای چیزی کردن
pane دارای جام شیشه کردن
bedevil دارای روح شیطانی کردن
bedevilled دارای روح شیطانی کردن
reengine دارای موتور تازه کردن
bedevilling دارای روح شیطانی کردن
bedevils دارای روح شیطانی کردن
rehabilitates دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated دارای امتیازات اولیه کردن
tat دارای حاشیه توری کردن
rehabilitate دارای امتیازات اولیه کردن
panes دارای جام شیشه کردن
wig دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck دارای لکه مگس کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
criss-cross دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed دارای نقش چلیپایی کردن
ravines دارای دره تنگ کردن
criss-crosses دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing دارای نقش چلیپایی کردن
ravine دارای دره تنگ کردن
rehabilitating دارای امتیازات اولیه کردن
fulcrum دارای نقطه اتکاء کردن
tongues گفتن دارای زبانه کردن
wigs دارای گیس مصنوعی کردن
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
russify دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
retrench دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
woofs پارچه کتانی دارای پود کردن
woof پارچه کتانی دارای پود کردن
bells دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
masterminds دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoeing دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminded دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoes دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminding دارای نبوغ فکری ابداع کردن
systemmatize دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
systematize دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com