Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
extrinsic
دارای مبداء خارجی
Other Matches
base of origin
پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
objectives
دارای وجود خارجی
objective
دارای وجود خارجی
adscititious
دارای منبع خارجی
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
behind the scenes
در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
foreign exchange
پول خارجی ارز خارجی
outwork
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
origins
مبداء
zeroes
مبداء
origin
مبداء
zeros
مبداء
source code
کد مبداء
source
مبداء
zero
مبداء
datum line
خط مبداء
principle point
مبداء اصلی
bench mark
شاخص مبداء
certificate of origin
گواهینامه مبداء
afterbrain
مبداء نخاع
refrence axis
محور مبداء
basic point
نقطه مبداء
base of origin
مبداء اصلی
domicile of origin
اقامتگاه مبداء
jumping off place
نقطه یا مبداء
departure station
مبداء حرکت
source disk
دیسک مبداء
source
مایه مبداء
principal axis
محور مبداء
source program
برنامه مبداء
certificate of origin
گواهی مبداء
zero deflection
سمت مبداء
home address
نشانی مبداء
country of origin
کشور مبداء
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
prime meridian
نصف النهار مبداء
backstretch
خط سیرجهت مخالف مبداء مسابقه
prime meridian
نصف النهار مبداء یا گرینویچ
wilson
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
marshalling yard
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
control surface angle
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
externals
خارجی
extra
خارجی
peripheral
خارجی
outsiders
خارجی
international line
خط خارجی
outsider
خارجی
outboard
خارجی
oversea
خارجی
exotic
خارجی
outer
خارجی
exteriors
خارجی
foreign
خارجی
extra-
خارجی
extras
خارجی
outward
خارجی
gringo
خارجی
gringos
خارجی
outside
خارجی
extraneous
خارجی
outsides
خارجی
external
خارجی
abextra
خارجی
exterior
خارجی
exoteric
خارجی
exosphere
خارجی
exogenous
خارجی
extern
خارجی
aliens
خارجی
alien
خارجی
outwork
سنگر خارجی
external variable
متغیر خارجی
outside view
منظره خارجی
external transaction
معاملات خارجی
face
نمای خارجی
external thread
دنده خارجی
overseas agent
نماینده خارجی
external symbol
علامت خارجی
external store
انباره خارجی
external storage
حافظه خارجی
external storage
انباره خارجی
external sort
جورکردن خارجی
outside view
نمای خارجی
outside power
جریان خارجی
overseas trade
معاملات خارجی
exteroceptive
محرک خارجی
extrinsic
بیرونی خارجی
extrinsic factor
عامل خارجی
ectoparasite
انگل خارجی
outside caliper
کولیس خارجی
foreign aid
کمک خارجی
outness
کیفیت خارجی
outer wall
دیوار خارجی
externalization
خارجی کردن
foreign exchange
تعویض خارجی
foreign exchange
پول خارجی
outside diameter
قطر خارجی
outside cause
علت خارجی
externalities
پی امدهای خارجی
foreign national
تبعه خارجی
foreign national
ملیت خارجی
foreign exchange
مبادله خارجی
facade
نمای خارجی
externalities
اثرات خارجی
foreign exchange
ارز خارجی
outer planets
سیارات خارجی
outward opening
دهانه خارجی
external combustion
احتراق خارجی
external circuit
مدار خارجی
external benefits
فواید خارجی
external armature
ارمیچر خارجی
exterior varnish
لاک خارجی
strangest
خارجی غریبه
strange
خارجی غریبه
exterior varnish
جلای خارجی
external command
فرمان خارجی
external control
کنترل خارجی
external cost
هزینه خارجی
external label
برچسب خارجی
external interrupt
وقفه خارجی
external force
نیروی خارجی
fanades
نمای خارجی
facades
نمای خارجی
facade
نمای خارجی
external docuhentation
مستندات خارجی
external delay
تاخیر خارجی
exterior ballistics
بالیستیک خارجی
incarnation
صورت خارجی
incarnations
صورت خارجی
renvoi
تبعیدشخص خارجی
external memory
حافظه خارجی
external menory
حافظه خارجی
external operation
عملیات خارجی
external pressure
فشار خارجی
external reference
مرجع خارجی
external reference
ارجاع خارجی
external reperence
ارجاع خارجی
guests
انگل خارجی
guest
انگل خارجی
exosphere
قسمت خارجی جو
superior planets
سیارههای خارجی
superior conjunction
مقارنه خارجی
load
بار خارجی
loads
بار خارجی
slough
پوسته خارجی
spillover effects
اثرات خارجی
spillover costs
هزینههای خارجی
spillover benefits
منافع خارجی
external security
امنیت خارجی
landfall
بویه خارجی
immission
انتشار خارجی
angle of emergence
زاویه خارجی
foreign reserves
ذخائر خارجی
arris
زاویه خارجی
external load
بار خارجی
externalises
خارجی کردن
foreign trade
بازرگانی خارجی
externalising
خارجی کردن
externalised
خارجی کردن
foreign law
حقوق خارجی
foreign loan
وام خارجی
foreign particle
جسم خارجی
foreign policy
سیاست خارجی
load curve
خم بار خارجی
alien enemy
دشمن خارجی
concrete object
عین خارجی
inflow of foreign funds
ورودسرمایههای خارجی
imbody
صورت خارجی
externalizing
خارجی کردن
foreign trade
تجارت خارجی
externalize
خارجی کردن
externalized
خارجی کردن
externalizes
خارجی کردن
adventitious
خارجی الحاقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com