English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
ill neighboured دارای محیط بد
Search result with all words
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
Other Matches
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
milieu محیط
circumferences محیط
circuity محیط
milieus محیط
ambience محیط
ambiance محیط
mediums محیط
surroundings محیط
medium محیط
outward things محیط
environments محیط
outsides محیط
milieux محیط
settings محیط
environment محیط
girths محیط
circumference محیط
entourages محیط
perimeter محیط
perimeters محیط
peripheries محیط
sphere محیط
periphery محیط
lapped محیط
lap محیط
entourage محیط
setting محیط
spheres محیط
outlined محیط
outlining محیط
outline محیط
millieu محیط
outside محیط
girth محیط
outlines محیط
circumference محیط دایره
environments محیط زیست
in vitro در محیط مصنوعی
ambient temperature دمای محیط
in vivo در محیط طبیعی
induced environment محیط القایی
ambient pressure فشار محیط
circle محیط دایره
contour محیط مرئی
circled محیط دایره
circles محیط دایره
circling محیط دایره
mixed environment محیط درهم
milieu محیط اجتماعی
milieu therapy محیط درمانی
therapeutic millieu محیط درمانی
milieus محیط اجتماعی
miseenscene محیط کلی
environmentalists محیط نگر
acclimatization سازش با محیط
atmospheric environement محیط جوی
comprehensive وسیع محیط
windowing environment محیط پنجرهای
perimeters پیرامون محیط
perimeter پیرامون محیط
silhouettes محیط مریی
silhouette محیط مریی
environment محیط زیست
environmentalist محیط نگر
living environment محیط زنده
milieux محیط اجتماعی
circumferences محیط دایره
circumambient محیط دورگردیدن
climate for growth محیط رشد
environment architecture معماری محیط
workbenches محیط کاری
social milieu محیط اجتماعی
workbench محیط کاری
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
polarization of a medium قطبش محیط
mediums محیط کشت
medium محیط کشت
bonification به سازی محیط
dispersion medium محیط پاشندگی
bodification بهسازی محیط
operational environment محیط فعالیت
operational environment محیط عملیاتی
psychological environment محیط روانی
shelf environment محیط کم عمق
dispersive medium محیط پخش
threptic محیط زاد
peripheries محیط حدود
periphery محیط حدود
environmentalists محیط زیست گرا
acid cure پخت در محیط اسیدی
psychonomics محیط شناسی روانی
metaerg صفت محیط زاد
induced environment محیط القا شده
accommodations سازش با مقتضیات محیط
environmentalism محیط زیست شناسی
accommodation سازش با مقتضیات محیط
environmentalists محیط زیست شناس
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
element محیط طبیعی اخشیج
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
derealization دگرسان بینی محیط
domain knowledge دانش محیط کاربرد
elements محیط طبیعی اخشیج
eco- پیشوند محیط پرگیر
data base environment محیط پایگاه داده
environmentalist محیط زیست شناس
atlantic دریای محیط غربی
environmentalist محیط زیست گرا
it is meters محیط ان دومتر است
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
environmental conservation حفافت محیط زیست
environmentalism محیط زیست گرایی
circumstance شرایط محیط اهمیت
bonification scheme طرح بهسازی محیط
collapse design محاسبه در محیط خمیری
terrestrial environment وضع محیط زمین
misfit غیر متجانس با محیط
peripheral دورهای وابسته به محیط
environmental protection حفاظت محیط زیست
misfits غیر متجانس با محیط
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
outside محیط دست بالا
outsides محیط دست بالا
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmetal protection حمایت محیط زیستی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
contamination عدم خلوص و یکنواختی محیط
elements عامل اصلی محیط طبیعی
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
inverting تغییر اعداد در محیط دودویی
invert تغییر اعداد در محیط دودویی
element عامل اصلی محیط طبیعی
inverts تغییر اعداد در محیط دودویی
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
living environment جانداران محیط زیوندگان- پرمون
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
the outer world مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
demarcation نشان دادن اختلاف بین دو محیط
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
alternate برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternated برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
archive قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
alternates برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
music track تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
environmental refugee پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
autecology مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
ecesis نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
cenogenesis تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
isoperimetry گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
annulus دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
ecology علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
integrated محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
sere تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
cassion discase تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
pitot tube لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
casework مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com