Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
heliocentric
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
Other Matches
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
supernova
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovas
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
vertigo
دوار سر چرخش بدور
sunned
خورشید
sol
خورشید
phoebus
خورشید
sun
خورشید
daystar
خورشید
suns
خورشید
day star
خورشید
the greater lumen
خورشید
sunning
خورشید
actinometre
پرتوسنج خورشید
heliometer
خورشید سنج
actinometer
پرتوسنج خورشید
samson
اهل خورشید
declination
میل خورشید
coronas
خرمن خورشید
macule
لکه خورشید
solar eclipse
گرفت خورشید
corona
خرمن خورشید
sol
الهه خورشید
eclipse of the sun
خورشید گرفتگی
d. of the sun
انحراف خورشید
parhelion
عکس خورشید
mock sun
عکس خورشید
sun's disk
قرص خورشید
helium
گاز خورشید
titan
خدای خورشید
titans
خدای خورشید
air thread
لعاب خورشید
sunlight
نور خورشید
perihelion
حضیض خورشید
parhelion
خورشید کاذب
anthelion
هاله رو به روی خورشید
sunspot
لکه روی خورشید
sunglow
فلق و شفق خورشید
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
first light
اولین طلیعه خورشید
coronel
هاله خورشید وغیره
opposition jupiter to the sun
تقابل بر جیس با خورشید
hour angle
زاویه ساعتی خورشید
helios
دارگونه خورشید خورشیدخدا
coronal
هاله خورشید وغیره
the setting of the sun
غروب کردن خورشید
chromatosphere
هاله سرخ خورشید
parheliacal
مانند عکس خورشید
spectrohelioscope
طیف بین خورشید
gossamery
لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
heliometer
الت پیمایش قطر خورشید
The earth moves round the sun.
زمین دوز خورشید می چرخد
pyrheliometer
گرماسنج ونیرو سنج خورشید
solar flare
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
perihelion
نزدیکترین نقطه مدار به خورشید
photoheliograph
دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
midnight sun
خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
Plants store up the sun's energy.
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
solunar
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
actinogram
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
spectroheliograph
تصویریک رنگ طیف نمای خورشید
snowblink
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
spectroheliogram
تصویر یک رنگ طیف نمای خورشید
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
shoot
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
actinochemistry
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
reversing layer
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
shoots
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
parhelic
وابسته به عکس خورشیدیاشمس کاذب مانندعکس خورشید
camera lucida
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
heliometry
پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
autumnal equinox
نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
mithra
نام دارگونه روشنایی یا خورشید در میان ایرانیان باستانی
noises
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
sail
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
white out
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
hill shading
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
gossamer
لعاب خورشید لعاب عنکبوت
capstan
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
that
اشاره بدور
circumambient
گردنده بدور
slue
بدور محورثابتی گشتن
orb
بدور چیزی گشتن
orbs
بدور چیزی گشتن
enwind
بدور چیزی پیچیدن
rotation
دوران گردش بدور
rotational
دوران گردش بدور
orb
بدور مدار معینی گشتن
Make a journey round the world.
بدور دنیا سفر کردن
coils
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coiled
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coil
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
orbs
بدور مدار معینی گشتن
swinge
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
pivoting
دوار
giddy
دوار
circler
دوار
rotatory
دوار
rotating
دوار
rotary
دوار
gyrant
دوار
winches
دوار
winched
دوار
capstan
دوار
winch
دوار
winching
دوار
sari
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saris
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
rotary axis
محور دوار
spheroid
بیضوی دوار
circulating pump
پمپ دوار
rotary field
میدان دوار
paraboloid of revolution
سهموی دوار
drummed
گردونه دوار
cable holder
دوار زنجیر
rotary valve
شیر دوار
drum
گردونه دوار
gipsy
گردونه دوار
jenny
جراثقال دوار
capstan wheel
چرخ دوار
rotary switch
کلید دوار
rotary furnace
کوره دوار
windlasses
دوار لنگر
rotary converter
مبدل دوار
windlass
دوار زنجیر
windlass
دوار لنگر
winch driver
متصدی دوار
windlasses
دوار زنجیر
race ring
سینی دوار
giddy
مبتلا به دوار سر
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
distaff
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
roundlet
کمی گرد و دوار
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
veer on power
با دوار زنجیر دادن
rotary cement klin
کوره سیمان دوار
capstan lathe
ماشین تراش دوار
colorado
تیغه دوار ماهیگیری
wildcat
گیره دوار لنگر
wildcats
گیره دوار لنگر
daisy wheel printer
چاپگر چرخ دوار
energizing in field o phase rotation
تغذیه میدان دوار
rotary piston machanism
مکانیزم پیستون دوار
heave around
به کار انداختن دوار
support roller
رینگ وطوقه دوار
anchor engine
موتور دوار لنگر
S-twist
[S-spun]
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
gyratory crusher
ماشین سنگ شکن دوار
internal gear pump
پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
skate mount
پایه دوار مسلسل روی خودرو
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
heave around
شروع به کار کشیدن طناب با دوار
racer
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
mine winch
دوار مین جمع کنی ناو
racers
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
gyro
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro rotor
چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Spanish knot
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
berber knot
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
stroboscope
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
coriolis force
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com