English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
lobation دارای نرمه بودن
Other Matches
lobated دارای نرمه
lobate دارای نرمه
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be fraught [with] دارای ... بودن
venosity دارای ورید بودن
dichromatism دارای دو رنگ بودن
phonate دارای صوت بودن
to have something دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal دارای چیزی بودن
dichroism دارای دو رنگ بودن
snake دارای حرکت مارپیچی بودن
snaked دارای حرکت مارپیچی بودن
snakes دارای حرکت مارپیچی بودن
biracialism معتقد به یا دارای دونژاد بودن
monogenesis دارای یک ریشه یا اصل بودن
scepter دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
avail بدرد خوردن دارای ارزش بودن
predominating دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominates دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominated دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominate دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
lobe نرمه
fontanelle نرمه سر
lobes نرمه
fine gravel نرمه شن
lobule نرمه کوچک
earlobes نرمه گوش
earlobe نرمه گوش
lobulate نرمه دار
lobe of the car نرمه گوش
lappet نرمه گوش
drizzle نرمه باران
drizzled نرمه باران
drizzles نرمه باران
shivers نرمه سنگ
drizzling نرمه باران
cartilage نرمه استخوان
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
gristle غضروف نرمه استخوان
chondroid مانند نرمه استخوان
sural وابسته به نرمه ساقه پا
lobular شبیه نرمه گوش
gristliness شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
shimmer روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
filler خاکه سنگ نرمه سنگ
calf نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
fillers خاکه سنگ نرمه سنگ
calves نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
agree متفق بودن همرای بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
consist شامل بودن عبارت بودن از
look for منتظر بودن درجستجو بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
govern نافذ بودن نافر بودن بر
pertained مربوط بودن متعلق بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
include شامل بودن متضمن بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
abuts مماس بودن مجاور بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
depend مربوط بودن منوط بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand بودن واقع بودن
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
profiteers استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
three-legged دارای سه پا
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
three legged دارای سه پا
fraught with دارای
trilinear دارای سه خط
iodic دارای ید
footy دارای پا
glochidiate دارای مو
miasmatic دارای دمه بد بو
hook-nosed دارای بینی کج
papillose دارای برامدگی
bimolecular دارای دوملکول
bimorphemic دارای دوشکل
bicentric دارای دومرکز
nucleate دارای هسته
privileged دارای امتیاز
sensitive دارای حساسیت
hectic دارای تب لازم
monatomic دارای یک جوهرفرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com