Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
Other Matches
willed
وصیت وصیت نامه
wills
وصیت وصیت نامه
will
وصیت وصیت نامه
testament
وصیت نامه
testaments
وصیت نامه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
intestacy
نداشتن وصیت نامه
testaments
تدوین وصیت نامه
testament
تدوین وصیت نامه
intestate
فاقد وصیت نامه
testamentary
وابسته به وصیت نامه
devised
تعبیه کردن وصیت نامه
devise
تعبیه کردن وصیت نامه
devises
تعبیه کردن وصیت نامه
devising
تعبیه کردن وصیت نامه
testacy
تهیه وتدوین وصیت نامه
d. will
پیش نویس یا وصیت نامه
republication of will
اعاده اعتبار وصیت نامه
probate
رونوشت گواهی شده وصیت نامه
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
probate
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
holograph
سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs
سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
testate
دارای وصیت
intestable
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
bequest
وصیت
bequests
وصیت
testaments
وصیت
injunctions
وصیت
injunction
وصیت
testament
وصیت
intestate
بدون وصیت
bequeaths
وصیت کردن
universal legacy
وصیت مطلق
bequeathing
وصیت کردن
will
وصیت وصیتنامه
he died intestate
بی وصیت مرد
willed
وصیت کردن
willed
وصیت وصایا
willed
وصیت وصیتنامه
wills
وصیت کردن
will
وصیت وصایا
wills
وصیت وصایا
hand down
<idiom>
وصیت کردن
wills
وصیت وصیتنامه
will
وصیت کردن
intestate
متوفای بی وصیت
bequeathed
وصیت کردن
bequeath
وصیت کردن
testator
وصیت کننده
make one's will
وصیت کردن
making a will
وصیت کردن
possessory will
وصیت تملیکی
to make one's will
وصیت کردن
make a will
وصیت کردن
testate
وصیت کرده
contractual will
وصیت عهدی
testamentary
مطابق با وصیت
testamentary
وصیت شده
nuncupative will
وصیت شفاهی
will
با وصیت واگذارکردن خواستن
willed
با وصیت واگذارکردن خواستن
wills
با وصیت واگذارکردن خواستن
law of succession
حقوق ارث و وصیت
intestacy
فوت پیش از وصیت
intestate death
موت بدون وصیت
to nuncupate a will
زبانی وصیت کردن
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
demise
انتقال دادن مال با وصیت
testate
وصیت کردن شهادت دادن
begueath
تملیک مال به وسیله وصیت
intestate
کسی که بدون وصیت می میرد
testate
متوفایی که وصیت کرده باشد
devise
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
intestate
کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
gavelkind
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
restraint of marriage
شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
nuncupative will
در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
manifesting
نامه
letters
نامه
correspoundence
نامه ها
manifested
نامه
epistles
نامه
manifest
نامه
breve
نامه
letter
نامه
post boy
نامه بر
manifests
نامه
carriers
نامه بر
carrier
نامه بر
epistle
نامه
summons
ابلاغ نامه
deed of gift
هبه نامه
gender tree
شجره نامه
summonsed
ابلاغ نامه
prospectus
اینده نامه
Did you carry (deliver) the letter ?
نامه را بردی یا نه ؟
certificate of incorporation
شرکت نامه
summonsing
ابلاغ نامه
protection
تامین نامه
summonses
ابلاغ نامه
Letter of recommendation.
توصیه نامه
dissertation
پایان نامه
dissertations
پایان نامه
dictionary
واژه نامه
deed of conveyance
صلح نامه
deed of endowment
وقف نامه
noting
نامه رسمی
safe-conducts
امان نامه
thesis
پایان نامه
theses
پایان نامه
escape chit
امان نامه
epistoler
نامه نویس
prayer book
نماز نامه
policies
بیمه نامه
demand note
مطالبه نامه
notes
نامه رسمی
formulary
دستور نامه
safe conducts
امان نامه
confession
اعتراف نامه
Registered mail.
نامه سفارشی
deed of sale
بیع نامه
deed of transfer
انتقال نامه
treaties
موافقت نامه
confessions
اعتراف نامه
note
نامه رسمی
glossary
واژه نامه
open letter
نامه سر گشاده
log book
رخداد نامه
covering letter
نامه توضیحی
covering letter
نامه پوششی
credential
استوار نامه
licensing
اجازه نامه
licensing
گواهی نامه
act
تصویب نامه
license
اجازه نامه
acted
تصویب نامه
log books
رخداد نامه
guaranty
ضمانت نامه
insurance policy
بیمه نامه
herbal
گیاه نامه
herewith
به این نامه
letters
معرفی نامه
wordbook
واژه نامه
letter
معرفی نامه
storybook
داستان نامه
covering letters
نامه توضیحی
covering letters
نامه پوششی
wordbook
واژه نامه
decameron
داستان نامه
prospectuses
اطلاع نامه
prospectuses
اینده نامه
prospectus
اطلاع نامه
genealogical tree
نسب نامه
genealogical tree
شجره نامه
word book
واژه نامه
word hoard
لغت نامه
dictionary
لغت نامه
license
گواهی نامه
wordbook
لغت نامه
missive
نامه رسمی
missives
نامه رسمی
word book
لغت نامه
corrigenda
غلط نامه
lexicon
[dictionary]
لغت نامه
glossary
لغت نامه
written contract
پیمان نامه
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
insurance policies
بیمه نامه
glossary
واژه نامه
pedigree
شجره نامه
pedigree
نسب نامه
pedigrees
شجره نامه
pedigrees
نسب نامه
certificate
گواهی نامه
certificates
تصدیق نامه
certificates
گواهی نامه
certificates
شهادت نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com