Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
vitaminize
دارای ویتامین کردن
Other Matches
vitamins
ویتامین
vitamin
ویتامین
vitamine
ویتامین
ascorbic acid
ویتامین C
scurvy
کمبود ویتامین C
vitaminize
ویتامین به غذا زدن
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
antivitamin
مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
xerophthalmia
رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
hypervitaminosis
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
riboflavin
ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
innervate
دارای پی کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
populating
دارای جمعیت کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
bodies
دارای جسم کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
ensoul
دارای روح کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
body
دارای جسم کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
populates
دارای جمعیت کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
tinkles
دارای طنین کردن
tinkling
دارای طنین کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
index
:دارای فهرست کردن
tinkle
دارای طنین کردن
gifts
دارای استعداد کردن
tooth
دارای دندان کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
gift
دارای استعداد کردن
populate
دارای جمعیت کردن
tinkled
دارای طنین کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
personified
دارای شخصیت کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
personify
دارای شخصیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
systemize
دارای همست کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
insoul
دارای روح کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
flyspeck
دارای لکه مگس کردن
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
bedevil
دارای روح شیطانی کردن
bedevils
دارای روح شیطانی کردن
bedevilling
دارای روح شیطانی کردن
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
granulate
دارای ذرات ریز کردن
bedevilled
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
to p a thing person with athing
کسی را دارای چیزی کردن
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
pane
دارای جام شیشه کردن
tat
دارای حاشیه توری کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
criss-crosses
دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
reengine
دارای موتور تازه کردن
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
ravine
دارای دره تنگ کردن
ravines
دارای دره تنگ کردن
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
wigs
دارای گیس مصنوعی کردن
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
mastermind
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
woofs
پارچه کتانی دارای پود کردن
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
motivate
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating
تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivated
تهییج کردن دارای انگیزه شده
woof
پارچه کتانی دارای پود کردن
shoe
دارای کفش کردن نعل زدن به
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
shoeing
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoes
دارای کفش کردن نعل زدن به
bells
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
masterminds
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
masterminded
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates
تهییج کردن دارای انگیزه شده
systematize
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
air condition
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
dovetailing
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetail
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
incrust
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
tool
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
frets
دارای نقشههای پیچ در پیچ کردن
fret
دارای نقشههای پیچ در پیچ کردن
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
corn-effect
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
glochidiate
دارای مو
three legged
دارای سه پا
three-legged
دارای سه پا
iodic
دارای ید
bilabiate
دارای دو لب
trilinear
دارای سه خط
odoriferous
دارای بو
footy
دارای پا
fraught with
دارای
purposeful
<adj.>
دارای مزیت
legitimates
دارای حق مشروع
diplopodous
دارای هزار پا
bodily
دارای بدن
bifocal
دارای دو کانون
purposive
<adj.>
دارای مزیت
dipolar
دارای دو قطب
knarred
دارای برامدگی
convenient
<adj.>
دارای مزیت
proper
<adj.>
دارای مزیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com