Dictiornary-Farsi | دارای پایه محکم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (14 milliseconds)

English	Persian
well grounded	دارای پایه محکم
well-grounded	دارای پایه محکم


Other Matches

pleurodont	دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
welknit	سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی
unipod	دارای یک پایه
polyisotopic	دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
tryworks	کوره اجری دارای سه پایه کار گذارده شده در ان
brace	بابست محکم کردن محکم بستن
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
hatch beam	پایه دریچه پایه دهلیز
base width	عرض پایه پهنای پایه
decimal	تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals	تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece	پایه پایه استقرار
socle	پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
isobars	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled	دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious	دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent	دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
galleried	دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile	دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension	دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous	دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged	دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
sturdy	محکم
buff	محکم
sturdiest	محکم
sturdier	محکم
secure	محکم
undeviating <adj.>	محکم
unswerving <adj.>	محکم
deep-set	محکم
four-square	محکم
secures	محکم
foursquare	محکم
taut	محکم
kill	محکم
kills	محکم
pucka	محکم
buffs	محکم
well set	محکم
stables	محکم
stable	محکم
pukka	محکم
definite <adj.>	محکم
i have a secure grasp of it	محکم
toughest	محکم
tenacious	محکم
chock	محکم
tightly-	محکم
to hold fast	محکم
decisive	محکم
steadied	محکم
tough	محکم
consolidated	محکم
tight	محکم
tighter	محکم
tightest	محکم
definite	محکم
tougher	محکم
tight coupling	محکم
steadying	محکم
solids	محکم
steadiest	محکم
adamantine	محکم
rigid	محکم
steadies	محکم
solid	محکم
tightly	محکم
steady	محکم
frozen	محکم
idiomorphic	دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
brace	محکم کردن
gripped	محکم گرفتن
crimping	محکم کردن
stronger	محکم سخت
tighten	محکم کردن
strongest	محکم سخت
to catch hold of	محکم گرفتن
two handed	محکم استوار
substantial	مهم محکم
strong	محکم سخت
pommels	محکم زدن
pommel	محکم زدن
secures	محکم نگهداشتن
slam dunk	گل ابشاری محکم
tasten	محکم شدن
braced	محکم کردن
secure	محکم نگهداشتن
reinforce	محکم کردن
reinforces	محکم کردن
tee off	ضربه محکم
the ice is treach erous	یخ محکم نیست
grip	محکم گرفتن
spokes	محکم کردن
conviction	عقیده محکم
clipped	محکم گرفتن
firms	استوار محکم
to make good	محکم کردن
semihard	نیمه محکم
set taut	محکم کردن
to make fast	محکم کردن
firmest	استوار محکم
clip	محکم گرفتن
convictions	عقیده محکم
grips	محکم گرفتن
to stand fast	محکم ایستادن
rivet	محکم کردن
riveted	محکم کردن
riveting	محکم کردن
rivets	محکم کردن
seal up	محکم بستن
to seal up	محکم بستن
firmer	استوار محکم
firm	استوار محکم
clippings	محکم گرفتن
lammed	محکم زدن
hammer	شوت محکم
hammered	شوت محکم
hammers	شوت محکم
fasten	محکم کردن
fastened	محکم کردن
strict	نص صریح محکم
spoke	محکم کردن
gripping	محکم گرفتن
firmly	بطور محکم
strictest	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
consolidate	محکم کردن
consolidates	محکم کردن
cinch	محکم بستن
consolidating	محکم کردن
rigidify	محکم کردن
fastens	محکم کردن
housed	محکم کردن
anchors	محکم شدن
anchoring	محکم شدن
locks	محکم نگهداشتن
lock	محکم نگهداشتن
stake	محکم کردن
staked	محکم کردن
stakes	محکم کردن
latch	محکم نگاهداشتن
fudo dachi	محکم ایستادن
house	محکم کردن
hard soil	رویه محکم
wharf	محکم مهارکردن
seals	محکم چسباندن
seal	محکم چسباندن
wharfs	محکم مهارکردن
wharves	محکم مهارکردن
tenaciously	بطور محکم
anchor	محکم شدن
latches	محکم نگاهداشتن
fixable	محکم کردنی
catch hold of	محکم نگاهداشتن
gripe	محکم گرفتن
hang on to <idiom>	محکم گرفتن
clamp	محکم کردن
clamped	محکم کردن
clamping	محکم کردن
clamps	محکم کردن
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
chock	محکم کردن
A firm voice .	صدای محکم
tiers	محکم کننده
rigid	سفت و محکم
crashing shot	شوت محکم
consolidant	محکم کننده
clutch	محکم گرفتن
clutched	محکم گرفتن
clutches	محکم گرفتن
clutching	محکم گرفتن
tier	محکم کننده
take up <idiom>	محکم کردن
sealed	محکم چسبیده
steeled	محکم استوار
strengthens	محکم کردن
strengthened	محکم کردن
strengthen	محکم کردن
clinch	محکم کردن
steel	محکم استوار
mount	محکم کردن
whacks	محکم زدن
mounts	محکم کردن
tightened	محکم کردن
whack	محکم زدن
clinching	محکم کردن
clinches	محکم کردن
clinched	محکم کردن
clips	محکم گرفتن
tightens	محکم کردن
tightening	محکم کردن
steeling	محکم استوار
make tight	محکم کردن
kill shot	ضربه محکم
griped	محکم گرفتن
belted	ضربه محکم
i have a secure grasp of it	محکم دارمش