Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bosomy |
دارای پستان برجسته |
|
|
Other Matches |
|
mammilate |
دارای پستان |
bosom |
دارای پستان شدن |
mammillate |
دارای پستان یا پستانک |
bosoms |
دارای پستان شدن |
mammilary |
دارای برامدگیهای پستان مانند |
bosomed |
دارای سینه برجسته |
mastectomy |
پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان |
mastectomies |
پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان |
breasts |
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان |
breast |
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان |
agrafe |
سنگ سر طاق [دارای تزئینات برجسته کاری شده] |
agraffe |
سنگ سر طاق [دارای تزئینات برجسته کاری شده] |
mercator projection |
نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی |
mammillary |
پستان مانند بصورت پستان |
mammiform |
پستان مانند بصورت پستان |
thread |
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن |
threads |
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن |
particularity |
دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته |
alto-rilievo |
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.] |
perspective spatial model |
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین |
embossing |
طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش] |
embossment |
نقوش برجسته برجسته کاری |
bas relif |
حجاری ونقوش برجسته برجسته |
saliency |
نکته برجسته موضوع برجسته |
salience |
نکته برجسته موضوع برجسته |
supereminent |
برجسته فوق العاده برجسته |
stereoscope |
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته |
stereograph |
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن |
repousse |
برجسته نمایاحکاکی برجسته |
Milky Way |
پستان زن |
mammilliform |
پستان |
breast |
پستان |
sebesten |
سگ پستان |
breasts |
پستان |
mammilary |
پستان |
mamma |
پستان |
anaglyph |
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی |
breast-feeds |
با پستان شیردادن |
mastitis |
ورم پستان |
bras |
پستان بند |
bodices |
پستان بند |
bodice |
پستان بند |
pap |
نوک پستان |
wean |
از پستان گرفتن |
papilla |
نوک پستان |
bra |
پستان بند |
bosomy |
پستان مانند |
weans |
از پستان گرفتن |
teats |
نوک پستان |
mastoid |
پستان مانند |
weaned |
از پستان گرفتن |
breast-feed |
با پستان شیردادن |
mammalgia |
پستان درد |
mammila |
نوک پستان |
garget |
پستان درد |
to suck milk |
پستان مکیدن |
garget |
اماس پستان |
mastodynia |
پستان درد |
breast-fed |
با پستان شیردادن |
nipple |
نوک پستان |
mammary |
مربوط به پستان |
dug |
نوک پستان |
chesty |
درشت پستان |
brassieres |
پستان بند |
brassiere |
پستان بند |
nipples |
نوک پستان |
full breasted |
بزرگ پستان |
teat |
نوک پستان |
plumper |
پستان مصنوعی |
falsie |
لایی پستان بند |
tits |
دختریازن نوک پستان |
teat |
شبیه نوک پستان |
breast-feeds |
شیر پستان دادن |
tit |
دختریازن نوک پستان |
udder |
پستان گاو و مانند ان |
breast-fed |
شیر پستان دادن |
nipples |
ازنوک پستان خوردن |
acromastitis |
اماس نوک پستان |
mammary gland |
دژپیه یا غده پستان |
nipple |
ازنوک پستان خوردن |
udders |
پستان گاو و مانند ان |
mastitis |
اماس غدههای پستان |
mastodynia |
پستان مانند پستانی |
breast-feed |
شیر پستان دادن |
teats |
شبیه نوک پستان |
pap |
هر چیزی شبیه نوک پستان |
mammila |
اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد |
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. |
او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم. |
falsie |
پارچه یالاستیکی که بشکل پستان ساخته اند و درپستان بند کارمیرود |
isobar |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobars |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobare |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
cementitious |
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان |
soft shelled |
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم |
ringent |
دارای دهن باز دارای لبان برگشته |
galleried |
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی |
acinaseous |
دارای تخم و بذر دارای تخمدان |
gravel blind |
دارای چشم تار دارای دید کم |
virile |
دارای نیروی مردی دارای رجولیت |
low tension |
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم |
illustrious |
برجسته |
pre eminent |
برجسته |
torose |
برجسته |
salient |
برجسته |
par excellence |
برجسته |
of d. |
برجسته |
conspicuous |
برجسته |
pre-eminent |
برجسته |
mainlining |
برجسته |
mainlines |
برجسته |
prominent |
برجسته |
noted |
برجسته |
strikingly |
برجسته |
mainlined |
برجسته |
mainline |
برجسته |
cordon bleu |
برجسته |
rilievo |
برجسته |
illustrated |
برجسته |
ridged |
برجسته |
staring |
برجسته |
starring |
برجسته |
masterwork |
برجسته |
illustrous |
برجسته |
laureate |
برجسته |
dominant |
برجسته |
overriding |
برجسته |
primes |
برجسته |
predominant |
برجسته |
relievo |
برجسته |
relief emboss |
برجسته |
distinguished |
برجسته |
striking |
برجسته |
crowned |
برجسته |
prime |
برجسته |
primed |
برجسته |
eminent |
برجسته |
stereometric |
برجسته |
prosilient |
برجسته |
kenspeckle |
برجسته |
convex |
برجسته |
stereometric |
خط برجسته |
outstanding |
برجسته |
raised |
برجسته |
in relief |
برجسته |
outstandingly |
برجسته |
outrigged |
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی |
alto relievo |
برجسته بلند |
bossed |
ارباب برجسته |
to make one's mark |
برجسته شدن |
topographic map |
نقشه برجسته |
boss |
ارباب برجسته |
topography |
برجسته نگاری |
milestone |
مرحله برجسته |
to put forward |
برجسته نمودارکردن |
magnific |
معروف برجسته |
anaglyph |
تزئینات برجسته |
to stand out |
برجسته بودن |
mezzo rillievo |
نیم برجسته |
laureatel |
شاعر برجسته |
contour |
نقشه برجسته |
tyupical |
نوبهای برجسته |
basso relief |
برجسته کوتاه |
acrography |
گچ کاری برجسته |
bas relif |
نقش کم برجسته |
cordon bleu |
آدم برجسته |
embossed |
برجسته شده |
anaglyph |
حجاری برجسته |
bossing |
ارباب برجسته |
bosses |
ارباب برجسته |
notbility |
شخص برجسته |
milestones |
مرحله برجسته |
eminently |
بطور برجسته |
swelled |
برجسته شیک |
premieres |
هنرپیشه برجسته |
premiered |
هنرپیشه برجسته |
premiere |
هنرپیشه برجسته |
bas-reliefs |
نقش کم برجسته |
bas-reliefs |
برجسته کوتاه |
bas-relief |
نقش کم برجسته |
bas-relief |
برجسته کوتاه |
bas relief |
نقش کم برجسته |
bas relief |
برجسته کوتاه |
premiering |
هنرپیشه برجسته |
mezzo relief |
نیم برجسته |
raised shoulder |
شانه برجسته |
high relief |
نقوش برجسته |
swells |
برجسته شیک |
smatt |
برجسته زیرکانه |
contour map |
نقشه برجسته |
humdingers |
تفوق برجسته |
humdinger |
تفوق برجسته |
signally |
بطور برجسته |
signalize |
برجسته کردن |
front face |
سطح برجسته |
poet laureate |
شاعر برجسته |
saleintiant |
برجسته چشمگیر |
leading |
عمده برجسته |
saleint |
برجسته چشمگیر |
egregious |
برجسته نمایان |
fash butt welding |
جوش برجسته |