English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
pop-eyed دارای چشمهای بیرون زده
Other Matches
pop-eyed دارای چشمهای ورقلمبیده
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
With her languid eyes . با چشمهای مستش ( خمار )
scotopia چشمهای معتاد بتاریکی
Her eyes spoke volumes of despair. در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
to screen one's eyes from the sun از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
She stared at him with wide eyes. با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
outed بیرون از
extra terrestrial بیرون از
outsides بیرون
outdoor بیرون
out- بیرون از
from the outside از بیرون
out <adv.> به بیرون
outside بیرون
away بیرون از
away بیرون
forth of بیرون از
from out of town از بیرون [از]
from outside از بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> بیرون [از]
forth بیرون از
out [of] <adv.> بیرون [از]
outside [of] <adv.> بیرون [از]
out <adv.> بیرون
efferent بیرون بر
out door بیرون
outside appearance بیرون
without بیرون از
external بیرون
externals بیرون
outward bound بیرون رو
off the track بیرون
out-of- بیرون از
abroad بیرون
out بیرون از
without بیرون
out of بیرون از
bakkat به بیرون
issued بیرون امدن
issue بیرون امدن
excreting بیرون انداختن
pull-out بیرون امدن
eliminating بیرون کردن
eliminates بیرون کردن
eliminated بیرون کردن
eliminate بیرون کردن
vent بیرون ریختن
out of ear shot بیرون از صدا رس
out of the wood بیرون ازجنگل
out of town بیرون شهر
surfaces نما بیرون
excrete بیرون انداختن
pull out بیرون امدن
excreted بیرون انداختن
not to point بیرون از موضوع
excretes بیرون انداختن
pull-outs بیرون امدن
outcrops سر بیرون کردن
outcrop سر بیرون کردن
of an out size بیرون از اندازه
out- در بیرون تمام
off the rails بیرون ازخط
issues بیرون امدن
unthread نخ بیرون اوردن از
out with بیرون انداختن
unweave بیرون اوردن
elicits بیرون کشیدن
Outside the house. بیرون از خانه
outward show نمایش بیرون
discharged بیرون راندن
outwardness چگونگی بیرون
outwork سفارش به بیرون
outed در بیرون تمام
outed خارج بیرون
out در بیرون تمام
pakkorro بطرف بیرون
out- خارج بیرون
pass off بیرون رفتن
pay out بیرون دادن
eliciting بیرون کشیدن
elicited بیرون کشیدن
force بیرون کردن
forces بیرون کردن
outpour بیرون ریختن
forcing بیرون کردن
expulsion بیرون شدگی
emerge بیرون امدن
emerged بیرون امدن
emerges بیرون امدن
expulsions بیرون شدگی
outfield بیرون ازمحیط
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
clear out بیرون اوردن
emerging بیرون امدن
elicit بیرون کشیدن
outpour بیرون ریزش
out خارج بیرون
to break out بیرون ریختن
saleintiant بیرون امده
saleintiant بیرون زده
loll زبان بیرون
loll بیرون افتادن
lolled زبان بیرون
lolled بیرون افتادن
lolling زبان بیرون
lolling بیرون افتادن
lolls زبان بیرون
lolls بیرون افتادن
eccentric بیرون ازمرکز
saleint بیرون زده
saleint بیرون امده
running off از خط بیرون افتادن
to be derailed از خط بیرون افتادن
to stuck out بیرون کردن
throw out بیرون انداختن
fling بیرون دادن
flinging بیرون دادن
flings بیرون دادن
shoot forth بیرون امدن
shoot out بیرون امدن
shoot-out بیرون امدن
shoot-outs بیرون امدن
throw off بیرون دادن
eccentrics بیرون ازمرکز
clear-out بیرون اوردن
to clear out بیرون اوردن
expelling بیرون راندن
expels بیرون انداختن
expels بیرون راندن
ship your oars پارو بیرون
subduct بیرون بردن
spouter بیرون جهنده
similitude بیرون فاهر
skink بیرون کشیدن
sleep out بیرون خوابیدن
shift out انتقال به بیرون
expelled بیرون راندن
exhale بیرون دادن
exhaled بیرون دادن
exhales بیرون دادن
exhaling بیرون دادن
evoke بیرون کشیدن
evokes بیرون کشیدن
evoking بیرون کشیدن
expel بیرون انداختن
expel بیرون راندن
expelled بیرون انداختن
smoke out بیرون راندن
to bring out بیرون اوردن
surfaces بیرون نما
exorcizes بیرون کردن
exorcized بیرون کردن
exorcize بیرون کردن
to throw out بیرون انداختن
exorcising بیرون کردن
exorcises بیرون کردن
exorcised بیرون کردن
outstretched بیرون گسترده
to shoot forth بیرون امدن
to set forth بیرون اوردن
to send down بیرون کردن
exorcizing بیرون کردن
to pay away بیرون دادن
protrudent بیرون افتاده
surfaced نما بیرون
surfaced بیرون نما
surface نما بیرون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com