English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (13 milliseconds)
English Persian
multicoloured دارای چندین رنگ
Search result with all words
multifoliate دارای چندین برگچه
multilineal دارای چندین خط
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
multivocal دارای چندین معنی
polygastric دارای چندین معده
polygenetic دارای چندین مبدا
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
polymerous دارای چندین جزء
variform دارای چندین شکل
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
Family prayer rug فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
Other Matches
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
multifold چندین
lot چندین
multipoint با چندین خط وط
Several persons ( people ). چندین تن
several چندین
multiple چندین
ten چندین
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
many a time چندین بار
many books چندین کتاب
regularly [often] <adv.> چندین بار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
manifold copies چندین نسخه
many times چندین بار
over again چندین بار
over and over again چندین بار
manyfold چندین مرتبه
many چندین بسا
multicolour با چندین رنگ
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
often <adv.> چندین بار
dozens of times چندین بار
alternate چندین بار
alternated چندین بار
alternates چندین بار
several thousands چندین هزار
frequently <adv.> چندین بار
over and over چندین بار
on several occasions در چندین وهله
many times <adv.> چندین بار
for reasons به چندین دلیل
multivalve چندین دریچهای
multivincular چندین پیوندی
a lot of times <adv.> چندین بار
various چندتا چندین
time and again چندین بار
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
master keys کلید چندین قفل
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
Many years passed . چندین سال گذشت
floscular مرکب از چندین گلچه
swarms چندین اشکال برنامه
polyphonous نماینده چندین صدا
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
master key کلید چندین قفل
swarm چندین اشکال برنامه
end در انتها یا پس از چندین مشکل
integration انجام چندین عمل با هم
swarmed چندین اشکال برنامه
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
polyphonic نماینده چندین صدا
multi tasking اجرای چندین کار
pooh bah صاحب چندین مقام
multistorey ساختمان چندین طبقه
multitasking اجرای چندین کار
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
groups جمع اوری چندین چیز با هم
heteronomous روینده تحت چندین قانون
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
polygenous از چندین جورخاره درست شده
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
group جمع کردن چندین وسیله با هم
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
group جمع اوری چندین چیز با هم
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
acronyms حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronym حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
decentralized computer network شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letters حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
dither رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
compound متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
dithers رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
compounded متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
compounds متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
logical تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
common کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commonest کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
scheduling روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
YMODEM بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
backwards روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
multiple معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
reentrant روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
circuit مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
post implementation review ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
re entrant برنامه یا کدی که توسط چندین کاربر در سیستم چند کاربره استفاده میشود.
standards متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
multilayer تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
communication پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
circuits مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
endless بخش متمادی نواز ضبط یا چندین دستور کامپیوتری که پیامی تکرار میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com