English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
Other Matches
variform گوناگون مختلف الشکل
variant گوناگون مختلف
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
highways خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
heterochromous دارای رنگهای گوناگون
polyvalent دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
varied دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
heteromorphic جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
multilineal دارای چندین خط
multivocal دارای چندین معنی
polymerous دارای چندین جزء
polygenetic دارای چندین مبدا
multifoliate دارای چندین برگچه
variform دارای چندین شکل
multicoloured دارای چندین رنگ
polygastric دارای چندین معده
wavelength division multiplexing روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
processor استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
multifarious دارای انواع مختلف
diversiform دارای اشکال مختلف
varisized دارای اندازههای مختلف
heterochromatic دارای رنگهای مختلف
disjunctive دارای دو شق مختلف فصلی
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
homonymous دارای دویاچند معنی مختلف
stochastic دارای تغییردر مواقع مختلف
inequilateral دارای پهلوهای نابربر مختلف الاضلاع
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
interfaith شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
uniforms متحد الشکل
uniform متحد الشکل
Family prayer rug فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
non-directional design طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous مختلف الجنس و مختلف النوع
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
sundries گوناگون
miscellaneous گوناگون
heterochromous گوناگون
mixtilineal گوناگون خط
variegated گوناگون
multiple گوناگون
various گوناگون
protean گوناگون
varicolored گوناگون
varied گوناگون
pied گوناگون
diverse گوناگون
odd and ends گوناگون
multifarious گوناگون
variate گوناگون
sundry گوناگون
under various titles به عناوین گوناگون
here and there <idiom> درمکانهای گوناگون
variegated colours رنگهای گوناگون
varietal گوناگون پر از تنوعات
multiple چندلا گوناگون
diversify گوناگون ساختن
undervarious بعناوین گوناگون
varia مطالب گوناگون
varia اشیا گوناگون
diversifies گوناگون ساختن
oddments مواد گوناگون
diversified گوناگون ساختن
miscellaneously بطور گوناگون
diversifying گوناگون ساختن
wide-ranging متنوع - گوناگون
versicolor برنگهای گوناگون
sundry اقلام متفرقه گوناگون
manifoldly بطور متعدد یا گوناگون
humoursomeness حالات ویژه گوناگون
miscellany مجموعهای از مطالب گوناگون
polyphagia خورنده غذاهای گوناگون
miscellanies مجموعهای از مطالب گوناگون
job lots کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
symposiums مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposium مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia مقالات گوناگون درباره یک موضوع
job lot کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
catchall فرف یامخزن اشیاء گوناگون
to compare apples and oranges <idiom> چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
Reforms are needed in various directions. تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
moto scramble مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
redundancy تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
redundancies تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
input output table بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
hexapla کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
montage قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
montages قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
maypole تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
boilerplate قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
hypercard نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
Several persons ( people ). چندین تن
ten چندین
multifold چندین
several چندین
multiple چندین
lot چندین
multipoint با چندین خط وط
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
alternates چندین بار
alternated چندین بار
for reasons به چندین دلیل
alternate چندین بار
over and over again چندین بار
manyfold چندین مرتبه
multicolour با چندین رنگ
dozens of times چندین بار
time and again چندین بار
over again چندین بار
often <adv.> چندین بار
multivincular چندین پیوندی
various چندتا چندین
on any number of occasions <adv.> چندین بار
regularly [often] <adv.> چندین بار
many books چندین کتاب
several thousands چندین هزار
on several occasions در چندین وهله
manifold copies چندین نسخه
many a time چندین بار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com