English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
polygenetic دارای چندین مبدا
Other Matches
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
multilineal دارای چندین خط
multivocal دارای چندین معنی
variform دارای چندین شکل
polygastric دارای چندین معده
multifoliate دارای چندین برگچه
multicoloured دارای چندین رنگ
polymerous دارای چندین جزء
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
Family prayer rug فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
origin مبدا
of از مبدا
origins مبدا
datum مبدا
era مبدا
provenience مبدا
refrence مبدا
eras مبدا
proveance مبدا
origins منشا مبدا
offspring مبدا منشا
time base مبدا زمانی
epoch مبدا تاریخ
epochs مبدا تاریخ
certificate of origin گواهی مبدا
source file فایل مبدا
proximal نزدیک مبدا
origin منشا مبدا
home record رکورد مبدا
polygeny تعد د مبدا بشر
it is of doubtful proveance مبدا ان مشکوک است
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
the christian era مبدا تاریخ میلادی
cerebellar peduncles فخذین مبدا نخاع
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
port مامن مبدا مسافرت
prime meridian نصف النهار مبدا
prime meridian دایره نیمروز مبدا
cerebral peduncles ساعدین مبدا نخاع
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
basing point نقطه مبدا برای قیمت
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
messages انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
message انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
free docks نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
reference آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
references آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
switching بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
vector سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vectors سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
semicompiled برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
multifold چندین
lot چندین
ten چندین
multiple چندین
multipoint با چندین خط وط
Several persons ( people ). چندین تن
several چندین
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
manyfold چندین مرتبه
time and again چندین بار
many times چندین بار
regularly [often] <adv.> چندین بار
manifold copies چندین نسخه
on any number of occasions <adv.> چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
often <adv.> چندین بار
various چندتا چندین
on several occasions در چندین وهله
over and over again چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
over and over چندین بار
many a time چندین بار
many times <adv.> چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
alternates چندین بار
many چندین بسا
dozens of times چندین بار
many books چندین کتاب
multicolour با چندین رنگ
multivincular چندین پیوندی
multivalve چندین دریچهای
alternate چندین بار
over again چندین بار
for reasons به چندین دلیل
alternated چندین بار
several thousands چندین هزار
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
ABC پایه کار مبدا کار
master key کلید چندین قفل
multitasking اجرای چندین کار
multistorey ساختمان چندین طبقه
end در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
master keys کلید چندین قفل
swarms چندین اشکال برنامه
floscular مرکب از چندین گلچه
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
polyphonic نماینده چندین صدا
Many years passed . چندین سال گذشت
polyphonous نماینده چندین صدا
swarmed چندین اشکال برنامه
pooh bah صاحب چندین مقام
swarm چندین اشکال برنامه
multi tasking اجرای چندین کار
integration انجام چندین عمل با هم
heteronomous روینده تحت چندین قانون
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
groups جمع اوری چندین چیز با هم
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
polygenous از چندین جورخاره درست شده
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
group جمع اوری چندین چیز با هم
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
group جمع کردن چندین وسیله با هم
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com