Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
tetrandrous
دارای چهار کاسبرگ
Other Matches
gamosepalous
دارای کاسبرگ پیوسته
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrapetalous
دارای چهار گلبرگ
tetrahydroxy
دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
tetroxide
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
proceleusmatic
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
quaternary
چهارگانه دارای چهارجسم بسیط شماره چهار
proceleusmatic foot
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
floral leaf
کاسبرگ
sepal
کاسبرگ
calix
کاسبرگ
leaflet
کاسبرگ
leafleted
کاسبرگ
leaflets
کاسبرگ
leafleting
کاسبرگ
sepal oid
برنگ کاسبرگ
calycle
کاسبرگ گلبرگ
gamosepalous
پیوسته کاسبرگ
sepal oid
بشکل کاسبرگ کاسبرگی
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
quadrilaterals
چهار بر
quadrate
چهار یک
quadrilateral
چهار بر
quartile
چهار یک
quatre
چهار
tetragon
چهار بر
quadrupeds
چهار پا
quadrupling
چهار لا
quadruples
چهار لا
tetrad
چهار
four
چهار
quadrupled
چهار لا
quadruple
چهار لا
quadruped
چهار پا
quarter
چهار یک
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
gallops
چهار نعل
all fours
چهار دست و پا
quadrangular
چهار گوشه
quadrant
چهار گوش
the four seasons
چهار فصل
quadrant
چهار یک دایره
the cardinal humours
چهار ابگونه
tetragon
چهار ضلعی
galloped
چهار نعل
point four
اصل چهار
tetragon
چهار گوشه
four pole
چهار قطبی
four
عدد چهار
square dome
چهار طاقی
four cycle
چهار چرخه
Wednesdays
چهار شنبه
Wednesday
چهار شنبه
tetratomic
چهار اتمی
quadruplet
چهار گانه
creep
چهار دست و پا
tetrastichous
چهار جزیی
tetramerous
چهار جزیی
tetrastich
چهار بیتی
tetrasporous
چهار هاگی
tetrasporic
چهار هاگی
tetrameter
چهار وزنی
gallop
چهار نعل
close
چهار گوشه
four o'clock
ساعت چهار
tetraphyllous
چهار برگه
four way
چهار لولهای
four way
چهار راه
tetravalent
چهار فرفیتی
four dimensional
چهار بعدی
tetrahedral
چهار ضلعی
tetrahedral
چهار وجهی
quad
چهار قلو
quad
چهار گوش
backfour
چهار مدافع
quads
چهار قلو
quads
چهار گوش
foursquare
چهار ضلعی
squaring
چهار گوش
squares
چهار گوش
squared
چهار گوش
tetrahedron
چهار وجهی
tetravalent
چهار بنیانی
tetrapod
پروانه چهار پا
double breasted
کت چهار دکمه
cross legged
چهار زانو
qyaternary
چهار تایی
quatrefoil
گل چهار گلبرگی
quadrilateral
چهار ضلعی
quadrilateral
چهار جانبه
quadrilaterals
چهار ضلعی
tertramerous
چهار جزئی
quadrilaterals
چهار جانبه
long legged
چهار پایه
quadruple
چهار گانه
quadruple
چهار تایی
quadrupled
چهار گانه
quadripartite
چهار جزئی
footstool
چهار پایه
footstools
چهار پایه
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
intersection
چهار راه
intersections
چهار راه
quadrupling
چهار تایی
quadrupling
چهار گانه
quadruples
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
quadrupled
چهار تایی
quadrivalent
چهار بنیانی
quadruplets
چهار گانه
quadrate
چهار گوش
tetrasyllabic
چهار هجائی
quadrivalent
چهار ارزشی
all eyes
چهار چشمی
quadrisyllabic
چهار هجائی
quadric
چهار تایی
quadrifid
چهار شکافی
square
چهار گوش
tetrad
چهار عنصری
quadraple
چهار برابر
tetradactylous
چهار پنجهای
Wednesday
هر چهار شنبه یکبار
four blade beater
همزن چهار تیغه
twice is
2 ضرب در 2 میشود چهار
mansard
شیروانی چهار ترک
quadrennial
چهار سال یکبار
jct
مخفف چهار راه
Wednesdays
هر چهار شنبه یکبار
fourfold
چهار برابر چهارگانه
four terminal network
شبکه چهار قطبی
impale
چهار میل کردن
impaled
چهار میل کردن
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
quadripartite
چهار تایی چهارسویی
creeps
چهار دست و پا رفتن
creep
چهار دست و پا رفتن
cross-vault
طاق چهار بخش
curb-roof
شیروانی چهار تکه
quadrangles
چهار ضلعی چهارگوشه
quadrangle
چهار ضلعی چهارگوشه
four stroke engine
موتور چهار زمانه
inclosure
چهار دیواری حصار
four stroke cycle
سیکل چهار زمانه
impaling
چهار میل کردن
four stroke cycle
دوره چهار زمانه
four powns attack
حمله چهار پیاده
it is four months old
چهار ماهه است
it is 0 minutes past four
ده دقیقه از چهار می گذرد
graticule
چهار خانه کردن
scow
قایق چهار گوش
cloister-vault
طاق چهار ترک
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
quadrilaterals
مربوط به چهار گوش
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
quadrumvirate
انجمنی مرکب از چهار تن
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
quartan
چهار روز یکبار
square wave
موج چهار گوش
quadruple address
با نشانی چهار کانه
the big four
بزرگان چهار گانه
four-square
چهار گوشهی کامل
full edged
چهار تراش کامل
quadruple pact
میثاق چهار جانبه
aft spring
طناب شماره چهار
quadruple fission
انشقاق چهار برابر
impales
چهار میل کردن
eyes in the back of one's head
<idiom>
چهار چشمی پاییدن
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
fourth degree of readiness
امادگی درجه چهار
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
four wire circuit
مدار چهار سیمه
skate
ماهی چهار گوش
skated
ماهی چهار گوش
tetrode
لامپ چهار قطبی
skates
ماهی چهار گوش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com