English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (24 milliseconds)
English Persian
to have something دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal دارای چیزی بودن
Other Matches
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to be fraught [with] دارای ... بودن
lobation دارای نرمه بودن
venosity دارای ورید بودن
dichroism دارای دو رنگ بودن
dichromatism دارای دو رنگ بودن
phonate دارای صوت بودن
snaked دارای حرکت مارپیچی بودن
snakes دارای حرکت مارپیچی بودن
monogenesis دارای یک ریشه یا اصل بودن
biracialism معتقد به یا دارای دونژاد بودن
snake دارای حرکت مارپیچی بودن
predominating دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
avail بدرد خوردن دارای ارزش بودن
predominates دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominated دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
scepter دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
predominate دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
dogleg :چیزی که دارای زاویه تنداست
to p a thing for a person کسی را دارای چیزی کردن
to p a thing person with athing کسی را دارای چیزی کردن
born-again دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
take on <idiom> بدنبال چیزی بودن
to be on the outside در بیرون [چیزی] بودن
usher طلیعه چیزی بودن
to be nutty upon anything شیفته چیزی بودن
attend درپی چیزی بودن
to bein chase anything درتعقیب چیزی بودن
ushering طلیعه چیزی بودن
ushers طلیعه چیزی بودن
ushered طلیعه چیزی بودن
own صاحب چیزی بودن
to be culpable for something مجرم به چیزی بودن
owns صاحب چیزی بودن
owning صاحب چیزی بودن
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
hankers ارزومند چیزی بودن
hanker ارزومند چیزی بودن
owned صاحب چیزی بودن
down on (someone) <idiom> از چیزی عصبانی بودن
attends درپی چیزی بودن
attending درپی چیزی بودن
sensitivity حساس بودن به چیزی
sensitivities حساس بودن به چیزی
hankered ارزومند چیزی بودن
To know something by heart. چیزی را حفظ بودن
side with <idiom> عاشق چیزی بودن
stand for علامت چیزی بودن
to have something صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal صاحب چیزی بودن
to be behind it پشت چیزی بودن
triple سه برابر چیزی بودن
tripled سه برابر چیزی بودن
tripling سه برابر چیزی بودن
triples سه برابر چیزی بودن
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
to agree on something موافق بودن با چیزی
to have something مالک چیزی بودن
to depend on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to take care of somebody [something] مراقب کسی [چیزی] بودن
to rely on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
To be crazy about someone (something). دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
have dibs on <idiom> درخط استفاده از چیزی بودن
to depend on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
take care of <idiom> مراقب چیزی یا کسی بودن
to be reliant on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
to be reliant on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be incredulous of anything نسبت به چیزی شکاک بودن
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
nibble at در قبول چیزی دودل بودن
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
To care for something . To be involved in something . درقید وبند چیزی بودن
to think [of] [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
to be reliant on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
beseech درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to be vigilant about something هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
debunk توخالی بودن چیزی را نشان دادن
beseeched درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be mad at somebody [something] از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
beseeches درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be the obvious thing [for somebody or something] آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be tied up in something دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
ustulation عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
underlies در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
shimmered روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
feasability study مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com