Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
defective
دارای کمبود معیوب
Other Matches
deficient
دارای کمبود
short-handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
flawy
معیوب
false
معیوب
game
معیوب
damaged
معیوب
corrupt
معیوب
incomplete
معیوب
fouled
معیوب
fouler
معیوب
foulest
معیوب
fouls
معیوب
out of condition
معیوب
improper
معیوب
defective
معیوب
corrupts
معیوب
manque
معیوب
foul
معیوب
impure
معیوب
diseased
معیوب
spoilt
معیوب
stigmatic
معیوب
corrupted
معیوب
stigmatist
معیوب
corrupting
معیوب
faulty
معیوب
imperfective
معیوب
vicious circle
دور معیوب
impaired
معیوب کردن
impairing
معیوب کردن
impairs
معیوب کردن
maimed
معیوب شدن
corrupt
معیوب کردن
corrupted
معیوب کردن
corrupting
معیوب کردن
aircraft defective
هواپیمای معیوب
corrupts
معیوب کردن
impair
معیوب کردن
flawed
معیوب ناقص
defects
معیوب ساختن
vitiated
معیوب ساختن
vitiate
معیوب ساختن
defecting
معیوب ساختن
maim
معیوب شدن
maiming
معیوب شدن
maims
معیوب شدن
defected
معیوب ساختن
vitiating
معیوب ساختن
defect
معیوب ساختن
mutilation
معیوب سازی
faulty connrction
اتصال معیوب
vitiates
معیوب ساختن
leakage
کمبود
leakages
کمبود
shortage
کمبود
shortfalls
کمبود
shortfall
کمبود
shortages
کمبود
deficits
کمبود
shortcoming
کمبود
deficiency
کمبود
deficit
کمبود
deficiencies
کمبود
shortsage
کمبود
shortcomings
کمبود
damage
غرامت معیوب کردن
vitiation
معیوب سازی ابطال
dud
بی مصرف گلوله معیوب
maimed
کسیرا معیوب کردن
faultily
بطور معیوب یا مقصر
faulty wiring
سیم کشی معیوب
maims
کسیرا معیوب کردن
incorrect
تصحیح نشده معیوب
maim
کسیرا معیوب کردن
maiming
کسیرا معیوب کردن
credit tightness
کمبود اعتباری
scurvy
کمبود ویتامین C
leakage
کمبود و کسری
time trouble
کمبود وقت
leakages
کمبود و کسری
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
anoxia
کمبود اکسیژن
leakage
کمبود کسر
leakages
کمبود کسر
underpopulation
کمبود جمعیت
lacks
کمبود نیازمندی
lacked
کمبود نیازمندی
lacking
فقدان کمبود
hard up
<idiom>
کمبود پول
lack
کمبود نیازمندی
mutilates
تحریف شدن معیوب کردن
mar
زیان رساندن معیوب کردن
mutilating
تحریف شدن معیوب کردن
mutilate
تحریف شدن معیوب کردن
marred
زیان رساندن معیوب کردن
impair
زیان رساندن معیوب کردن
impairing
زیان رساندن معیوب کردن
impaired
زیان رساندن معیوب کردن
impairs
زیان رساندن معیوب کردن
marring
زیان رساندن معیوب کردن
hung striker
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
shortcoming
نکته ضعف کمبود
shortcomings
نکته ضعف کمبود
immunodeficiency
کمبود ایمنی
[پزشکی]
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
understaffed
دچار کمبود کارمند
short supply
اماد کمبود دار
immune defect
کمبود ایمنی
[پزشکی]
leukopenia
کمبود گویچههای سفیدخون
acholia
فقدات یا کمبود صفرا
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
avitaminosis
کمبود ویتامینها در بدن
labor shortage
کمبود نیروی کار
electron deficient molecules
مولکولهای با کمبود الکترون
lack of self-confidence
کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence
کمبود اعتماد به نفس
dearth
قحط و غلا کمبود
deficit
کسر موازنه کمبود سرمایه
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
attenuation
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficits
کسر موازنه کمبود سرمایه
mulnutrition
کمبود مواد غذائی در بدن
degradation
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
xerophthalmia
رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
deficit
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
degradation
کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
tare and tret
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
dystrohpy
تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
nonaligned
نوک خواندن که در همان محل رسانه مغناطیسی نیست که نوک نوشتن بود. تولید کمبود کیفیت سیگنال
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
corrupting
معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
corrupts
معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
corrupted
معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
corrupt
معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
three legged
دارای سه پا
bilabiate
دارای دو لب
footy
دارای پا
trilinear
دارای سه خط
glochidiate
دارای مو
fraught with
دارای
iodic
دارای ید
three-legged
دارای سه پا
odoriferous
دارای بو
entitative
دارای وجودخارجی
energetic
دارای انرژی
feldspathic
دارای فلدسپار
adamantean
دارای تلئلو
fibrinous
دارای مودلیفی
double tongued
دارای دوقول
dolose
دارای قصدجرم
acetylize
دارای ریشهء
dyslogistic
دارای خاطرات بد
elective
دارای حق انتخاب
far reaching
دارای اثرزیاد
hook nosed
دارای بینی کج
deadbeat
دارای سکون
weighted
دارای وزن
overlapping
دارای اشتراک
bodily
دارای بدن
hook-nosed
دارای بینی کج
electives
دارای حق انتخاب
febile
دارای حالت تب
portentous
دارای فال بد
copperbottomed
دارای ته مسی
floaty
دارای اب نشین کم
foliolate
دارای برگچه
homolographic
دارای قرینه
humous
دارای موادالی
behinds
دارای پس افت
behind
دارای پس افت
ambivalence
دارای دو جنبه
ill neighboured
دارای همسایه بد
ill neighboured
دارای محیط بد
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com